محوطه ی خطا روایتگر یک داستان زیبا و انسانی درباره ی خانوده ی سفید پوستی است که یک نوجوان سیاهپوست بی خانمان را زیر بال و پر خود می گیرند و به وی کمک می کنند تا رویاهای خودش را جامه عمل بپوشاند. در مجموعه ای از صحنه های بازگشت به گذشته این نوجوان را می بینیم که در خانه با چه مشکلاتی روبرو است: مادر معتاد به مواد مخدر و پدری که معمولا در بیرون خانه است. اما در یک شب زمستانی، سرنوشت این نوجوان برای همیشه عوض می شود. او که در ابتدا به چیزی جز سقفی بر بالای سر و غذایی برای خوردن نمی اندیشید به محض حل شدن این مشکلات، چشمان خود را به دنیای اطرافش می گشاید و کشف می کند که توان رسیدن به آرزوهای بزرگ را دارد.

ون وایلدر قهرمان داستان ماست که قرار است در کالج یک جدید که به آن وارد شده است تحصیل کرده و ماجراهایی را تجربه کند...

در نوامبر سال 1970 تمامی تیم فوتبال بهمراه مربیان دانشگاه مارشال در یک سانحه ی هوایی جان باختند. در بهار همان سال به مربیگری “نیت رافن”، بازیکنی که بخاطر مریضی اش پرواز مرگبار را از دست داده بود دانشجویان برای متقاعد کردن شورای حکام، متحد شدند. رئیس دانشگاه”دان دد من” می بایست مربی جدیدی را پیدا کند و بعد از آن می بایست بازیکنان جدیدی را بیابد...