«دکتر کیت فارستر» (بولاک) مجبور می شود خانه ی مجبوبش را در کنار دریاچه ی میشیگان رها کند و به شهر نقل مکان کند. «کیت» نامه ای برای صاحب بعدی خانه، «الکس ویلر» (ریوز) بر جای می گذارد تا نامه هایش را به آدرس جدیدش در شیکاگو بفرستند. «کیت» و «الکس»، رفته رفته مکاتباتی خصوصی را با یک دیگر آغاز می کنند و به هم علاقه مند می شوند...

فیلم سینمایی «عجیب تر از داستان» که فیلمنامه آنرا «زاک هلم» به نگارش در آورده درباره زندگی مامور مالیات جوانی به نام «هارولد کریک» است که در جریان زندگی روزمره و همیشگی خود با راوی داستان زندگی اش که صدای یک نویسنده است در گیر می شود. صدای نویسنده از ابتدا داستان زندگی هارولد را برای بینندگان توصیف می کند و هارولد که صدای او را به صورت زمزمه های درونی در ذهن خودش می شنود، به منظور کشف هویت این راوی درونی به روانشناس مراجعه می کند. روانشناس تشخیص بیماری «اسکیزوفرنی» را برای او می دهد اما برای شناخت بیشتر نسبت به هویت این داستانگوی درونی او را به یک متخصص ادبیات به نام پروفسور جولز هیلبرت معرفی می کند…

«بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است …