سرویس جنایی تحقیقاتی نیروی دریایی لس آنجلس نام تیمی است در سواحل غربی لس آنجلس که وظیفه آنها مبارزه با قاچاق یا آلودگی است که بر اثر ربوده و کشته شدن یک افسر نیروی دریایی ممکن است پروژه حساس آنها به خطر بیافتد ولی ...

داستان این مجموعه ، داستان مردی است به نام Patrick Jane که در مورد ماجرا هایجنایی تحقیق می کند و دارای استعداد های فوق العاده است(مانند شرلوک هلمز)همچنین از قدرتهای خود (خواندن مغز و مانند اینها) نیز استفاده کرده. اوگذشته خود را با پشیمانی کنار گذاشته او در گذشته تظاهر می کرده که باارواح ارتباط دارد که همین قضیه موجب کشته شدن خانواده اش توسط یک قاتل زنجیره ای شده است.

دکتر تمپرانس برانان (Dr. Temperance Brennan) فردی باهوش اما تنها ، انسان شناسی که به درخواست مامور FBI ، سلی بوس (Seely Booth) برای کمک به شناسای جسدی که بعد از سالها کشف شده ، به همراه گروه متخصص خود وارد مسائل جنائی می شود و این شروعی بر همکاری مجدد دکتر برانان و مامور بوس بعد از سالها می باشد. بخش معمایی سریال دارای پیچیدگی زیادی هست و میشه گفت تا اخر سریال تقریبا نمیشه به طور قطعی گفت که قاتل و دلیل قتل چه چیزی است در کنار این قتل ها و جسدها ! به زیبایی روابط اجنماعی شخصیت ها با یکدیگر به تصویر کشیده شده است طریقه ی برخورد متفاوت افراد با مسائل و مشکلات شخصی و شخصیت پردازی سریال به زیباترین وجه ممکن صورت گرفته .....سریال "Bones" با آماری نزدیک به 10 میلیون بیننده یکی از پرطرفدار ترین سریال های در حال پخش می باشد. در کنار هیجان و رمز و راز سریال بخش روانشناسی هم در سریال هست که به جذابیت سریال افزده است.

این سریال داستان خانمی را به تصویر می کشد که پس از مرگ همسرش برای گذران زندگی خود و خرج پسر 10 ساله اش به همسایه هایش مواد مخدر می فروشد...

کارآگاه سابق پلیس آدریان مانک که دچار اختلال و وسواس از قتل همسرش شده و در حال حاضر در مرخصی روانی از اداره پلیس سان فرانسیسکو قرار داره ، توسط دوستان خود و به کمک پرستارش سعی میکنه رئیس سابقشو متقاعد کنه که به او اجازه بده که به اداره پلیس برگرده تا بتونه با استفاده از حافظه قوی و توانایی های شگفت انگیزش پی به ماجرای قتل همسرش ببره و...

این سریال کمدی میتونه جای friends رو پر کنه...داستان کلی سریال درباره خانواده جیم هست که خود جیم شخصیت کمدی و تنبل و بیخیالی داره و همه چیزو راحت میگیره و برعکس اون زنش ادمی مسئولیت پذیره که جیم خیلی سر این زنش رو مسخره میکنه.خواهر و برادر زن جیم هم از جیم میخوان همش آتو بگیرن و ضایعش کنند ولی جیم باز مسخره شون میکنه...سه فرزند جیم هم در کمدی داستان بسیار تاثیر داره.

داستان روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. داستان شاد بودنها و غمگین شدنها. نیازها و تلاشها ،موفق شدنها وگاهی هم شکست خوردنها. مادر 32 ساله است و دختری 16 ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند.