دو دوست بعد از اینکه برای تحویل پیتزا به مکانی میروند تصمیم میگیرند برای متصدی عالم اموات کار کنند ...

یک متخصص وسواسی که همه کارهایش را از روی برنامه انجام می دهد با اتفاق افتادن یک سری مسائل و عاشق شدن ، دنیایش از این رو به آن رو می شود و به دنیای شلوغ کاری و فراموشی پا می گذارد …

زن و مردی در یک فانوس دریایی در سواحل غربی استرالیا زندگی خوب و راحتی دارند که یک روز آن ها متوجه می شوند در یک قایق شناور در نزدیکی ساحل یک نوزاد وجود دارد و تصمیم می گیرند این نوزاد را نجات دهند و …

در دهه 1960 یک پلیس انسان با یک پلیس خوناشام متحد می شود تا خوناشام را که می خواهد جنگی بین دو نژاد آغاز کند را متوقف سازند...

داستان در سال 1860 در کشور نیوزلند اتفاق می افتد و اشخاصی که برای پیداکردن طلا راهی آنجا میشوند .

در قسمت اول سریال دو زن زیبا رو سوار بر اسب در حال فرار کردن از دست چند نفر مسلح به شمشیر و تیر و کمان هستند ولی یکی از این دو زن زخمی میشه این دو زن جادوگر هستند و پادشاه شیطانی آن سرزمین این مردان رو مامور کرده بود تا این دو زن رو بکشند این زن از مرز خارج میشه و به سرزمین دیگه ای میره و با یه پسر آشنا میشه ... داستان از این قرار بود که این پادشاه شیطان صفت خواب دیده بوده که یه پسری که در سرزمینش به دنیا بیاد بعدا بر علیه او قیام میکنه و حکوت او را نابود میکنه پس دستور داده بود کل پسر هایی که در اون کشور به دنیا میان رو بکشند ولی این پسر به همراه خانواده اش از مرز فرار و به سرزمین مجاور میرن و ادامه ماجرا..... فقط به این نکته اشاره کنم که این زن جادوگر در مبارزه هرکی رو بگیره و تو چشماش نگاه کنه اون طرفدارش میشه ولی خودش تا مدتی از حال میره و نمیتونه مبارزه کنه. حتما تماشا کنید یکی از قشنگترین سریالهاست.