ویلبور، خوکی است که ترس از این دارد در آخر کار ممکن است جای او روی میز غذاخوری انسان ها باشد . او سعی میکند با کمک دوست عنکبوتش شارلوت از این اتفاق جلوگیری کند...

داستانی واقعی درباره 3 خواهر که وقتی متوجه میشوند یکی از آنها دارای بیماری خاص است با هم متحد میشوند تا با این موضوع روبرو شوند ....

«یوچین سایمنت» (اسپیسی)، معلم درس علوم اجتماعی، یک تکلیف به بچه های کلاسش می دهد و از آنها می خواهد تا به اینکه چگونه میتوانند دنیا را عوض کنند فکر کنند و سپس همان فکر را به اجرا درآورند. «ترِور مکینی» (آزمنت)، یکی از شاگردان کلاس نیز که پدری خشن (بون جووی) و مادری الکلی (هانت) دارد، قصد دارد به آنان کمک کند...

جان نولان مرد 40 ساله ای است که در شهری کوچک ساکن است و روزی آنجا را به مقصد لس آنجلس ترک میکند تا به رویای خود که تبدیل شدن به یک افسر پلیس است برسد و...

این سریال به تجربه های پلیس، امدادرسان و آتش نشانان در شرایط ترسناک، تکان دهنده و پر استرس می پردازد...

داستان سریال در مورد زندگی حرفه ای و شخصی جراح پیوند قلب، "الکس پنتیر" می باشد...

داستان درباره قسمت اورژانس بیمارستانی هستش که بسیار پر رفت و آمده و دکترها و پرستارها که تعدادشون محدوده، شدیدأ مشغول درمان بیماران اورژانسی هستند. همین وضعیت گهگاه باعث میشه که کد سیاه به وجود بیاد و در این وضعیت مرگ و زندگی بیماران بستگی به دانش، مهارت و سرعت عمل دکترها و پرستارها هستش. مردمی که به اورژانس آورده میشوند یا منتطرند که بمیرند یا معجزه ای بشه و اونها زنده بمونند.

یک مامور جوان به صورت مخفی در دولت استخدام میشود تا وارد مغز مردگان شده و با کمک از حافظه ی آنها دلیل قتل آنها را کشف کند و...

داستان حول محور دو خواهر دوقلوی غیرهمسان به نام‌های «لیندی» و «لیسا» می‌چرخد که همراه با بهترین دوستانشون، سال اول دبیرستان را سپری می‌کنند...

داستان پنج جراح و محدودیت ها و فشارهایی که در زندگی واقعی و حرفه ای خود دارند...