افسر پلیس سان فرانسیسکو (فرانک کانر) به هر دری زده تا شخصی را برای اهدای مغز استخوان به پسر کوچکش بیابد و او را از مرگ حتمی به دلیل بیماری سرطان خون نجات دهد در این میان فقط دی‌ان‌ای یک نفر با او مطابقت دارد و آن ( پیتر مک‌ کیب ) یک آدمکش حرفه‌ای و شرور است…

جراح مشهور دکتر "ایگن سند" بعد از یک عمل جراحی با آمفتامین بالا مدرک پزشکی خودش را از دست می دهد.او زندگی گذشته اش را رها می کند و با "ریموند بلاسام" یک جاعل بدنام همراه می شود...

3 برادر ( مارشال ) , مارتی و مارک رویای طبیعی شدن و نشان دادن زندگی حیوانات آمریکا را دارند .در یک تابستان رویای آن‌ها به حقیقت میپوندد و آن‌ها از آمریکا عبور می‌کنند ،

توبی وانگ یک نمونه اولیه دستگاهی را در بدن خود دارد که سرعت و قدرتش را افزایش میدهد ، حال او قصد دارد تا او را به فروش برساند اما…

«ماتیلدا وارم وود» دختر جوان بی نهایت کنجکاو و با هوشی میباشد که با والدین عامی و بی فرهنگ خود که اصلا به او توجهی ندارند، بسیار تفاوت دارد. او با بالا رفتن سن، به تدریج متوجه میشود که دارای قدرت حرکت دادن اشیا از دور است و می تواند از این توانایی در راه از بین بردن رنج های خودش و کمک به دوستانش استفاده کند...

موجودات فضایی به زمین می آیند و تنها هدفشان نابودی و غارت است...

جانی دستینی به سمت لاس وگاس رهسپار میشود دراه جاده بیابانی شخصی را سوار میکند ولی همه چیز اونجور که بنظر میان نیستن ، غریبه تازه از زندان آزاد شده و ...

نوجوانی ناپدری خود را قتل می رساند و سپس دوست صمیمی اش را که پیش از این از زندان آزاد و اصلاح شده، را به خدمت گرفت و دوباره به راه خلاف کشاند.....

«کلاریس استارلینگ» (فاستر)، دانشجوی جوان آکادمی پلیس، مأموریت می یابد و در مورد قتل های زنجیره ای و فجیع دختران جوانی که پوستشان پس از قتل کنده شده، از دکتر روانپزشک آدم خواری به نام «هانیبال لکتر» (هاپکینز) که در زندان است، اطلاعاتی کسب کند…

«میچ رابینز» (کریستال)، «اد فوریلو» (کربی) و «فیل برکوییست» (استرن) که همیشه تعطیلات سالانه شان را با هم می گذرانند، امسال تصمیم گرفته اند سوار بر اسب همراه با عده ای توریست دیگر و به راهنمایی «کرلی» (پالانس)، «جف» (سیکور) و «تی. آر.» (هالو)، گاوچرانان غیرقابل اعتماد، با یک گله از نیومکزیکو به کلرادو بروند.