"مارتین" نمیتونه دل پسرش رو بدست بیاره . "جیک" لال هست و نمیذاره هیچکس ، حتی پدرش اونو لمس کنه . اما وقتی در سریال این اتفاق میفته ، عقده فکری و روحی "جیک" نسبت به عدد 318 که هیچ توضیحی هم براش وجود نداره ، از طریق اتفاقاتی که در سراسر جهان برای مردم میفته ، آشکار میشه ...

سرویس جنایی تحقیقاتی نیروی دریایی لس آنجلس نام تیمی است در سواحل غربی لس آنجلس که وظیفه آنها مبارزه با قاچاق یا آلودگی است که بر اثر ربوده و کشته شدن یک افسر نیروی دریایی ممکن است پروژه حساس آنها به خطر بیافتد ولی ...

این سریال بسیار زیبا در مورد نویسنده ای است به نام کاستل که تمام نوشته های او ترسناک و وحشتناک است و در همین حال در شهر قتلهای زنجیره ای شروع می‌شود که شباهت زیادی با نوشته‌های او دارد و پلیس هم به این نویسنده مشکوک می‌شود ولی...

داستان زندگی زنی را روایت می‌کند که تلاش می‌کند تا بین اختلالات هویتش و چرخاندن امور خانواده، تعادل برقرار کند...

داستان این مجموعه ، داستان مردی است به نام Patrick Jane که در مورد ماجرا هایجنایی تحقیق می کند و دارای استعداد های فوق العاده است(مانند شرلوک هلمز)همچنین از قدرتهای خود (خواندن مغز و مانند اینها) نیز استفاده کرده. اوگذشته خود را با پشیمانی کنار گذاشته او در گذشته تظاهر می کرده که باارواح ارتباط دارد که همین قضیه موجب کشته شدن خانواده اش توسط یک قاتل زنجیره ای شده است.

سریال شوالیه راننده که محصول 2008 است ، در واقع ادامه سریالی با همین اسم است که در سال 1982 ساخته شده بود ، بازیگران اصلی این سریال جاستین برونینگ در نقش مایک تراسر، دیانا روسو در نقش سارا گریمن هستند .داستان این سریال 25 سال بعد از سریال شوالیه راننده اصلی اتفاق می افتد، مایک تراسر کسی که بعدا اسمش را به مایکل نایت عوض میکند آمده تا نسل بعدی کیت (دستاورد بعدی شرکت نایت) را که یه فورد شلبی مدل GT500KR هست را براند . همراه با او دوستش سارا گریمن دختر دانشمند چارلز گریمن که طراحی هر دو کیت را به عهده داشته نیز او را همراهی می کند.

موضوع کلی سریال هانا مونتانا به این ترتیب است که دیگران از شخصیت دوم او خبر ندارند و او را به شخصیت مایلی سایرس ، دختری معمولی می شناسند و خبر از این ندارند که او یکی از بزرگترین خوانندگان نسل جوان است و فقط خانواده اش و دو نفر از نزدیک ترین دوستانش یعنی لیلی و آلیور از این موضوع آگاهند. همچنین یکی از مسائلی که این سریال را زیبا و طنز آمیز می کند این است که مایلی برای اینکه دیگران از شخصیت اصلی او مطلع نشوند مجبور است تا با تغییر قیافه کنسرت هایش را اجرا کند و یا به مراسم های خوانندگان دیگر برود...

این سریال داستان روابط چند خانم است که در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند و روابط جالبی از قبیل عشق ، دوستی ، دشمنی، همدردی و رقابت بر سر عشق با یکدیگر دارند. راز های زندگی این چند خانم که در همسایگی هم زندگی می کنند و هر کدام داستان زندگی خود را دنبال می کنند که در نهایت به نوعی با یکدیگر در رابطه است .

دکتر گرگوری هاوس یک پزشک متخصص تشخیص بیماری است که در بیمارستانی آموزشی در نیوجرزی مشغول به کار است. وی دارای خلق و خویی بسیار زننده و تند اما بذله گو است، معلول جسمی است اما موتورسیکلتی کورسی می راند، مجرد است اما (به غیر از همکار خود دکتر ویلسون) دوستی ندارد، پیانو و گیتار می نوازد اما از نوعی اعتیاد حاد به دارو هم رنج میبرد.

چارلی هارپر که یک موزیسیین موفق است در خانه ویلایی خود در ساحل ملی بو زندگی راحتی دارد چارلی که از راه نوشتن اهنگ برای کمپانی های تبلیغاتی درامد خوبی دارد ادم سر زنده وخوشگزرانی است.. اما استایل زنگی بدی دارد زیاد مینوشد شرط بندی میکند و هر روز با یک زن زیبا معاشرت میکند اما از رفاقت کردن و داشتن رابطه پرهیز میکنه خود را اسیر یک نفر نمیکنه اما زمانی که برادرش الن که درست برعکس چارلی است و ادم ساده لوح و زن ذلیلی است به دلیل اینکه زنش طلاقش داده و خانه اش را گرفته مجبور میشه بیاد و با چارلی زندگی کنه...