ایرلند، قرن هجدهم. کنتس ثروتمند انگلیسی، «لیدی لیندون» (برنسن)، نظر مرد جوان ایرلندی، «بری» (اونیل) را به خود جلب می کند. پس از مرگ شوهر «لیدی لیندون» این دو ازدواج می کنند و «بری» به طبقه ی اشراف راه می یابد...

وسیله ی یک آینه ی جادویی راهی بین دنیای امروز و دنیای افسانه ها باز میشود. شاهزاده ی دنیای افسانه ها که تبدیل به سگ شده از این آینه عبور کرده و با دختری به نام ویرجینیا تصادف میکند. به دنبال شاهزاده 3 غول و یک گرگ نما هم وارد دنیای امروز میشوند. ویرجینیا به همراه پدرش برای فرار از دست غولها مجبور به عبور از آینه میشوند و پا در دنیای افسانه ها میگذارند و ناخواسته با شاهزاده همراه میشوند تا او و قلمروش را نجات دهند ، تقریباً میشه گفت از تمام افسانه هایی که تا به حال در هالیوود شاهد آن بوده اید، در این مینی سریال استفاده شده مثل : سفید برفی، راپونزل، سیندرلا، شنل قرمزی، جک و لوبیای سحر آمیز، شهر عشق و ...

"دانکن مکلیود" یک انسان فنا ناپذیر است.او باید در جامعه مدرن زندگی کند ، در حالی که باید شخصیت حقیقی اش را مخفی نگه دارد و با دیگر فناناپذیران بجنگد.

شخصیت داستانی شرلوک هولمز نخستین بار در سال 1887و توسط نویسنده و پزشک اسکاتلندی آرتور کونان دویل ساخته و پرداخته شد و در کتاب‌ها مطرح شد. شرلوک هولمز نام یک کاراگاه تخیلی و داستانی است که در اواخر سده 19 و آغاز سده بیستم معرفی شد. کارآگاهی که وجود خارجی نداشت، طرفداران پروپاقرصی در دنیا پیدا کرد به گونه‌ای که صدها انجمن و گروه به طرفداری او در دنیا تشکیل و مجموعه‌ای از لباس‌های شخصی‌اش در لندن در موزه‌ای نگهداری شد.

این اثر درام و فانتزی در دهه 1930 در نیویورک رخ می دهد و سرشار است از موجودات افسانه ای و جلوه های ویژه جیم هنسون،