ماسیمو یک دندانپزشک اهل لاتین است که با دو دختر ازدواج کرده است. یک روز برای کارهای خانه به سرداب می رود و دختری را می بیند که دست و پا بسته و دهانش را بسته و از او کمک می خواهد.

چند خانواده که در حومه شهر رم زندگی می کنند. تنش ها در اینجا می توانند در هر زمان منفجر شوند. در نهایت این کودکان هستند که سقوط می کنند...

لوسیا زنی مطلقه و مادر یک دختر است که هم باید از فرزندش مراقبت کند و هم به شغلش و مشکلات زندگی برسد .

لورنزو از بیمارستانی که پس از یک حمله قلبی در آنجا تحت درمان قرار گرفته است، در حال رفتن به طبقه بالا به آپارتمان طبقه بالای خود در ناپل است که با میکلا ملاقات می کند. زن جوان جذاب که به تازگی به آپارتمان رو به رو نقل مکان کرده است...

جنگ و خشونت شهر لاس وگاس را فرا گرفته افراد خلافکار با هم در جنگ هستند و هر کس به فکر جان خود است و درگیری های خیابانی همه مردم را وحشت زده کرده است ولی یک مبارز می خواهد وجود تمام خلافکاران را از شهر پاک کند…

یک منشی ماشین رئیسش را می دزدد و برای خوشگذرانی به جاده می زند. او به یک شهر ساحلی می رود که مطمئن هست هیچوقت آنجا نبوده، اما همه اهالی آنجا اسم او را می دانند. اما شرایط زمانی بحرانی تر می شود یک جسد در صندوق عقب ماشین پیدا می شود و او مظنون به قتلی می شود که هیچ چیز درباره اش نمی داند.

آلدو برایبانتی شاعر، نمایشنامه نویس و کارگردان ایتالیایی در سال 1968 بر اساس قانونی که نظافت را جرم انگاری می کند، زندانی شد. خبرچین پدر شریک اوست.

تنها آرزوی پیترو این است که به یک بازیگر معروف تبدیل شود او به رم می آید و در یک نانوایی شروع به کار می کند . همچنین در همان زمان او برای بازیگر شدن تلاش می کند …