داستان سریال تلویزیونی «بوفی خون‌آشام قاتل» سرگذشت «بوفی سامرز» (Buffy Summers) یک زن جوان و آخرین بازمانده از نسل خون‌آشام‌هایی است که به «خون‌آشام‌های قاتل» یا به اختصار «قاتل» مشهورند. در داستان، «قاتلین» برای نبرد با «خون‌آشام‌ها»، «دیوها» و دیگر نیروهای تاریکی فراخوانده می‌شوند. همانند قاتلین پیشین، «بوفی» از سوی یک «ناظر» (Watcher) پشتیبانی می‌شود. «ناظر»، بوفی را راهنمایی می‌کند، به او آموزش‌های لازم را فرا می‌دهد و او را برای مقابله با دشمنانش آماده می‌کند. «بوفی» بر خلاف اجداد پیشین خود را در احاطه حلقه‌ای از دوستان وفادار که با عنوان «دسته اسکوبی» (Scooby Gang) شناخته می‌شوند، می‌بیند.

(جارد) یک پسر نابغه توسط یک شرکت که او را به عنوان یک شبیه ساز بشر در تحقیقات مخفیانه خود را مورد استفاده قرار داده بود ربوده و زندانی شد. او بعد از گذشت 30 سال او فرار میکند و در حال حاضر جستجو برای یافتن سرنخ هایی به هویت واقعی و خانواده اش و خودش به او امید داده که به راه خود ادامه دهد. این شخص توانایی وانمود کردن به هر چیزی را دارد. در یک زمان قادر به انجام چندین کار تخصصی و خاص می باشد.

داستان در مورده کمدینی به نام جری ساینفیلد هست که تو نیویورک زندگی میکنه و از طریق اجرای شو ها تو کلوپ ها و بار های شبانه پول در میاره.علاوه بر جری , همسایه ی عجیبش کازمو کریمر , همکلاسی قدیمیش جرج کاستنزا و الین بنس اون رو همراهی می کنند و داستان در مورده اتفاقاتی هست که در زندگی روزمره ی این شخصیت ها رخ میده.

روانپزشک کریگ هافستود (آزاریا) بحران میانسالی خود را تجربه می کند...