در دوران جنگ جهانی دوم مسکن به شدت کم شده،بخصوص در واشینگتن."کانی میلیگان" آپارتمانی اجاره می کند.او که می خواهد به وظیفه میهنی خود عمل کند پیشنهاد تقسیم آپارتمانش را داده و انتظار یک همخانه مونث را دارد.اما شخصی که او انتظار ندارد به خانه اش می آید و...

مردی که احیتاج به پول دارد می پذیرد خود را به جای شخصی که وجود خارجی ندارد جا بزند،کسی که برای نشان دادن اعتراض خود دست به خودکشی زده است...

رویاهای بزرگ یک زن و شوهر، آنها را به سمتی سوق می دهد که پر از غم ها و شادی های غیره منتظره است...

در سال‏هاى جنگ جهانى اول در کشور تومانیا ، سربازى به نام « چارلى » ( چاپلین ) بر اثر سانحه‏ ى سقوط هواپیما حافظه‏اش را از دست مى ‏دهد. او وقتى چشم باز مى ‏کند خود را در یک آسایشگاه روانى مى ‏یابد و پس از مدتى که طى آن حاکمیت کشور به دست دیکتاتورى به نام « هینکل » ( چاپلین ) افتاده ، از آن جا مرخص مى ‏شود...

« جف کارتر » ( گرانت ) ، رئیس یک کمپانى باربرى هوایى ، خلبانان شجاع را بر فراز رشته کوه ‏هاى آند در پرو مى‏فرستد ، و « بانى لى » ( آرتور ) که دل باخته‏ ى یکى از همین خلبان ‏هاست ، خیلى زود توجهش به « جف » جلب مى‏ شود.

آرتور جونز زندگی معمولی دارد تا اینکه فردی متوجه می‌شود او بسیار شبیه رئیس مافیایی است...

داستان گروهی به نام "دست نشانده ها" که نظافتچی‌های خیابانی هستند که برخی از اوراق قرضه با ارزش را پیدا کرده و به صاحبشان باز می‌گردانند.