پس از متهم شدن دروغین به سرقت بودجه سفر دریایی سالانه خود، سه برادر برادر بسیار متفاوت از خوابگاه خود اخراج می شوند. برای اینکه نام خود را پاک کنند و آینده شغلی خود را تضمین کنند، این سه نفر لباس می پوشند و به همسایگی همسایه می پردازند و در آنجا چند درس ارزشمند - و خنده دار - در مورد خود و گونه های زن می آموزند.

ژنرال آمریکائی، «اسلاین» به دو تن از بهترین مأمورانش دستور می‌دهد تا کنترل موشک‌اندازی را به دست بگیرند. در همان حال قرار می‌شود دو نفر از دست‌وپاچلفتی‌ترین مأموران به‌عنوان آن دو نفر جا زده شوند...

دانشکده ی فیبر، سال 1962، «پینتو» (هالسی) و «فلوندر» (فورست) وارد گروه دلتا، ننگین ترین «گروه برادری» در دانشکده می شوند. سرپرست دانشجویان «دین و ورمر» (ورنن) در پی راهی است تا اعضای آنارشیست دلتا را اخراج کند و در این راه «گرگ مارمالارد»(دو تن) سردسته ی گروه رقیب دلتا،امگا نیز به او کمک می کند...

یک سال پس از روز آزادی، فضایی‌های مارمولک مانند به خاطر باکترهای قرمز رنگ نسبت به میکرو ارگانیسم‌ها مقاوم می شوند و سعی می‌کنند کنترل زمین را به دست بگیرند، با این تفاوت که بعضی از انسان‌ها هم در این راه آگاهانه به آن‌ها کمک می‌کنند...

یک دانشمند فراری نفرین شده که تحت شرایط سخت عصبی به هیولایی سبز رنگ تبدیل می‌شود...

یک پسر جوان که توانایی تبدیل شدن به یک ابر قهرمان را دارد با شرورها مبارزه میکند و به مردم کمک کرده و عدالت را برقرار میکند .