فیلم پل جاسوسان، در دوران جنگ سرد رخ میدهد جایی که آمریکا یک جاسوس شوروی را دستگیر میکند و در مقابل آن، شوروی نیز یک جاسوس آمریکایی را به دام می‌اندازد. در نتیجه آمریکا وکیلی به نام جیمز دونون (تام هنکس) را برای مذاکره با نیروهای شوری مامور میکند تا موافقت شوروری را برای تبادل جاسوسان جلب کند…

نگاهی به زندگی یک دستیار پزشک به نام "جک کورکیان"

خواننده‌ای فلج و بهترین دوستش سفری را از کانزاس به نیواورلئان آغاز می‌کنند.

«آنی» (اسکارلت جوهانسون) که به تازگی از دانشگاه فارغ التحصیل شده، کارش را بعنوان پرستار بچه یک خانواده نیو یورکی پولدار شروع می کند. در حالی که پدر بچه مدام مشغول کارش است و مادر هم وقتش پر است و هیچ کدامشان دوست ندارند با پسر کوچکشان باشند. آخرین پرستار بچه به خاطر گذراندن وقتش در قرارهای عاشقانه اخراج شده و همین مساله باعث دردسر آنی میشود، زیرا مرد جذابی که در همسایگی آن‌هاست، سعی دارد با او ارتباط برقرار کند.

داستان سریال به رخ کشیدن قدرت میان دو شخص با نفوذ و پرقدرت از دو قطب قانون گذاران و سرمایه گذاران در دنیای امروزه میباشد. دادستانی زیرک و بلندپرواز بنام چاک رودز که سخت به دنبال گیرانداختن و رسوا کردن یکی از بزرگترین و بانفوذترین صندوق داران مالی شرکت های وال استریت در نیویوک بنام بـابی اکسلراد میباشد.

Nick Wasicsko شهردار جوانی است که در منطقه Yonkers, New York زندگی می کند . جایی که وضعیت اقتصادی نا به سامانی دارد و اختلاف نژادی در آنجا موج می زند. توسط دولت به او ماموریتی داده می شود که آینده سیاسی او را به خطر می اندازد. او مجبور به ساخت خانه هایی در محله سفید پوستان می شود...

کوین پاکالیگلو، یک فرد مدیوم هست که مشکلات روح‌های سرگردان را به کمک دوست دلال مواد مخدرش "روفی" حل می‌کند و آن‌ها را به مکانی که به آرامش برسند، می‌فرستد...

داستان سریال درباره جایگاه پست و مقام در کشور است. داستان شهوت و قدرت طلبی مردی را نشان می دهد که می خواهد تمام امور مربوط به کشور را در دست بگیرد. کسی که در سریال از او به عنوان مرد بد ذات و شیطان صفت و قدرت طلب یاد می شود. این مرد میخواهد واشنگتن را از آن خود کند.

سریال درباره میلیاردری است که با استخدام یک مامور سابق CIA تصمیم به پیشگیری از جرم و جنایت می گیرند در حالی که هنوز این جرم ها اتفاق نیفتاده است...

استیو وایلد یک فرد نا بالغ و دختر باز می باشد اون در دوران گذشته عاشق دختری به نام امی بوده که با دادن هدایای مختلف درتلاش برای به دست آوردن قلب امی بوده که به خاطر یک سری مسائل به خواسته اش نرسیده . استیو یک روز به طور اتفاقی امی در خیابان می بینه و به طور اتفاقی جلوی او ترمز می کند و ...