زمانی که یک مرد عادی ، دوست دختر ابرقهرمان خود را ترک می کند؛ دختر از تمام قدرت خود استفاده می کند تا زندگی او را تبدیل به جهنم کند...

داستان این سریال در مورد زنی با نام “کیمی اشمیت” میباشد پس از نقل مکان به نیویورک اکنون قصد دارد در گروهی که وارد آن شده جایی باز کند. از طرف دیگر آدامز که ده سال است در این گروه فعالیت میکند معتقد است استعداد او در بازیگریست, جین کراکوسکی هم پس از اینکه در نقش ژاکلین ایفای نقش کرده اکنون به پرستاری بچه مشغول است و...

داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)

جوئن به امید پیدا کردن یه شغل پا به نیویورک میذاره شهری که زندگی تو اون با بقیه شهر های دنیا متفاوته ، شهری که توش ممکنه به بالاترین ها برسی یا یه سقوط آزاد رو تجربه کنی . جاولین کار جوئن بعد از ورد به نیویورک و با توجه به قیمت سرسام آور اجاره خونه پیدا کردن یه هم خونه ای رو در الویت کارهاش قرار میده ، در راه پیدا کردن یه هم خونه ای خوب با کلوئی آشنا میشه که به دختر سرخوش هستش ، از اینجا جرقه داستانی میخوره و پیش زمینه داستان شکلی میگیره برای فسمت های بعد...

سریال مردان دیوانه محصول شبکه کابلی AMC از سال 2007 شروع به پخش شد. این سریال روایتگر دهه شصت امریکا و به خصوص نیویورک است. سریال حواشی زندگی فردی به نام دان دریپر رئیس بخش طراحی شرکت تبلیغاتی استرلینگ کوپر می باشد. او دارای زنی زیبا ، شغل و همکارانی خوب است ، ولی با جلو رفتن داستان زندگی این فرد دچار تغییراتی می شود و در این بین همیشه سایه گذشته نامعلوم و گاها مرموز این فرد موفق نیز نمود پیدا می کند. داستان این سریال بهانه ایست پرداختن به موضوعات دهه 50-60 که امیخته با سیگار و مشروب و تبعیض نژانی و مردسالاری بود. موهای ژل زده ، سیگارهای بر لب و کت و شلوارهای به بدن چسبیده ، دامن های بلند ، روابط عاشقانه پنهانی و در پایان تبلیغات. در این سریال نقش تبلیغات و ظهورش در امریکا و تبدیل شدنش به جزئی جدایی ناپذیر در زندگی مردم این کشور به زیبایی تصویر می شود.

موضوع سریال از این قرار است که یک پدر داره برای بچه های 15 - 16 ساله اش تعریف میکند که چه جوری با مادرشون آشنا شد. سوتی هایی که پدر در زمان جوانیش داده ، دوست دخترهایی که داشته تا به شخص مورد نظر می رسد. این سریال رو می توان تقلیدی از سریال فرندز نامید، چند تا دوست هستند که ماجراهاییکه براشون اتفاق میافته رو بازگو میکنند...

سری سوم "نظم و قانون"، شامل سیستم عدالت کیفری از نقطه مجرمان می باشد و...

"آل باندی" فروشنده کفشهای زنانه ای است که زندگی مصیبت باری دارد. او از کار خود متنفر است. همسر او زنی تنبل و پسرش بسیار بی عرضه است...

داستان در مورد یک بار هستش در بوستون که آدم هایی که اونجا کار میکنن و کسانی که به اونجا میان تجارب زندگی های خودشون رو با یکدیگر به اشتراک میذارن و همچنین در همین بین اتفاقات کمدی هم رخ میده و …