داستان این فیلم شرح حال کارگردانی است که در جدال بین خودش و دنیای درون و بیرونش گرفتار شده و همزمان یه پروژه سینمایی را هم دنبال می کند…

این فیلم که تعداد زیادی بازیگر مشهور در آن ایفای نقش میکنند، چندین داستان عشقی متفاوت را در یکی از محبوب ترین شهر های جهان، یعنی نیو یورک روایت می کند...

انگلستان، سال 1935٫ دختری سیزده ساله به نام «بریونی» (رونان) شاهد پیش رفت رابطه ی عاشقانه ی خواهر بزرگ ترش، «سسیلیا» (نایتلی) و پسر خدمتکار خانواده، «رابی» (مکووی) است. او از روی حسادت «رابی» را متهم به جنایتی می کند که مرتکب نشده است. این کار بر زندگی این سه نفر تأثیر سهمناکی می گذارد...

ویل آرشیتکتی موفق است که با نامزدش لیو و دختر وی در محلات مرفه نشین لندن زندگی می کند. ویل و شریکش سندی که موفق به گرفتن پروژه ای بزرگ شده اند دفتری در محله نسبتاً فقیر نشین لندن به راه می اندازند. ولی به زودی دفتر مورد سرقت واقع شده و...

ماجرای فیلم در سال 1864، یکسال قبل از پایان جنگهای داخلی امریکا روی می دهد. «اینمن» که یک سرباز ایالتهای جنوبی است ، بعد از بهبود از یک جراحت مرگبار ، تصمیم می گیرد جبهه جنگ را رها کرده و عازم شهرش «کوهستان سرد» شود تا با دوست دوران نوجوانی اش «آدا» (نیکول کیدمن) ازدواج کند...

نیویورک، سال 1950. مردی جوان بنام «تام ریپلی» (مت دیمون) به اروپا فرستاده می شود، تا در ازای گرفتن هزار دلار، یک پسر میلیونر خوش گذران بنام «دیکی گرین لیف» (جود لا) را به خانه‌اش، یعنی آمریکا باز گرداند. اما وقتی که نقشه اش با شکست مواجه می شود، دست به اقداماتی دور از انتظار می زند.

در رابطه با جنگ جهانی دوم ، خلبانی گمنام به نام (رالف فاینز) دچار حادثه شده و در شمال آفریقا سقوط می‌کند. او که به سبب زخم‌های هولناک و شوک روانی نام خود و گذشته اش را به یاد نمی آورد، با نام بیمار انگلیسی به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل داده می‌شود. در آنجا پرستاری به نام «هانا» با اجازه سرپرست بیمارستان او را در صومعه ای در ایالت توسکانی بستری و از او مراقبت می‌کند ...

گاس که برقکار میشود موفق میشود با کمک دوستانش و قرض گرفتن از همسر سابقش یک باشگاه بولینگ را خریداری کند که رویای کودکی او میباشد ، ولی متوجه میشود همسرش از بانک وام گرفته و بانک از انتقال وام به او سر بازمیزند و ...

روزی روزگاری دو عاشق به نامهای "نینا" و "جیمی" بودند.آنها کاملا خوشبخت بودند اما "جیمی" بطور ناگهانی از دنیا می رود."نینا" با خانه ای پر از موش و کارگر،شغل آموزش انگلیسی به خارجیها و دردی که تمام شب آزارش می دهد تنها می ماند...

یک زن آژانس کارآگاهی خود را در بوتسوانا افتتاح می کند...