-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان126 دقیقه
-
رده سـنیR
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Good Will Hunting
متن تحلیل فیلم ویل هانتینگ خوب توسط دکتر سرگلزایی:
ویل (با بازی مت دیمون) جوانی است نابغه ولی دچار اختلال رفتاری شدید، به نوعی که میتوان اختلال شخصیت ضداجتماعی (Antisocial Personality) را به او نسبتداد. ویل بارها به جرم ضرب و شتم و سرقت به زندان افتاده و این بار که به زندان میافتد با ضمانت یک استاد ریاضی برجسته دانشگاه، آزاد میشود. چرا که این پروفسور ریاضی ذکاوت استثنائی ویل را در حل مسائل ریاضی کشف کردهاست. چنین میشود که ویل به جای حکم زندان، حُکم درمان اجباری میگیرد و قرار میشود تحت نظر یک متخصص بهداشت روانی درمان شود و در صورت پیشرفت درمانی حکم زندان او تعلیق گردد و در غیر این صورت به زندان برگردد.
ابتدا ویل همچون اغلب افراد دچار شخصیت ضداجتماعی درمانگران خود را هم بازی میدهد، اطلاعات دروغ تحویل آنها میدهد و یا آن ها را به سخره میگیرد تا این که پروفسور ریاضی به یاد یکی از همکلاسیهای خود میافتد که در حال حاضر رواندرمانگر است و یک وجه مشترک با ویل دارد، او هم مثل ویل بچه جنوب شهر است!
فیلم گود ویل هانتینگ دو جنبه آموزشی بسیار قوی دارد؛ اوّل این که بهخوبی مکانیزمهای دفاعی را معرفی میکند.
زیگموند فروید پایهگذار روانکاوی اولین بار در 1895 میلادی در کتاب “درباره هیستری” که همراه با ژوزف بروئر نوشته بود مکانیزم دفاعی«سرکوب» را تشریح کرد. این دو پزشک وینی در این کتاب شرح حال بیمارانی که تحت درمان روانکاوانهشان قرار گرفته بودند را ذکر کردند و نشان دادند که بیماران دچار «هیستری» داستانهای بیاننشدهای دارند و «ناخودآگاه» با علائم بیماریشان در حال روایت مکرر غیرکلامی آن قصههای سرکوبشده هستند. بعد از فروید دخترش آنا فروید که همچون پدر روانکاو شده بود تعداد زیادی از مکانیزمهای دفاعی را شرح داد.
یکی از این مکانیزمهای دفاعی«وارونهسازی» است. در این نوع دفاع روانی، فرد برای پنهان کردن داستانی که باعث آسیب دیدن شدید وی شدهاست، نقشی وارونه بازی میکند، مثلا ً اگر آن داستان باعث ترس و وحشت او شده، با جسارت و کلّهشقی بیشازحد سعی در پنهان کردن داستانش دارد. این چیزی است که رواندرمانگرِ ویل کشف میکند.
ویل، کودک کتکخوردهای بود که مکرراً زیر ضرب و شتم و وحشت یک پدر الکلی بوده و اکنون با مکانیزهای دفاعی «وارونهسازی» و «همانندسازی با پرخاشگر» میکوشد آن کودک زخمی و وحشتزده درونش را از خودش و دیگران پنهان کند.
جنبه آموزشی دیگر این فیلم تصویر زیبایی است که از «درمانهای انسانمدار» نشان میدهد، درمانهایی که مهمترین ویژگی رابطه درمانی را صداقت و روراستی میدانند.
در درمان انسانگرا، درمانگر الگوی صداقت و اصالت میشود، او نقش بازی نمیکند و شفاف و صادق است و درمانجو در همانندسازی ناخودآگاه با این «والدنماد» شروع به «برونریزی» میکند.
مهمترین سخنگویان تاریخی جنبش انسانمدار در رواندرمانی از نظر من کارل گوستاو یونگ، فرانتز الکساندر، کارل راجرز و رولومی هستند و در حال حاضر هم اروین یالوم روانپزشک آمریکایی پرچمدار این نهضت است.
اغلب کتاب های یالوم به فارسی ترجمه شدهاند که از بین آنها کتابهای «مامان و معنای زندگی»، «درمان شوپنهاور» و «دورغگویی روی مبل» بهتر به بیان اهمیت «اصالت» درمانگر در رابطه درمانی پرداختهاند.
شاید خواندن کتابهای یالوم و تماشای فیلم «گود ویل هانتینگ» بتواند شبیه یک دوره کارآموزی رواندرمانی انسانگرا برای دانشجویان روانشناسی عمل کند. فیلم گود ویل هانتینگ علاوه بر جنبههای آموزشی روانشناسانهاش جنبه قوی جامعهشناسانه نیز دارد. فیلم به نقد جامعه به اصطلاح مدرن صنعتی میپردازد، جامعهای که موفقیت شغلی آنچنان مهم میشود که اصول اخلاقی برای نیل به این هدف قربانی میشوند و انسان، همانطور که کارل مارکس فیلسوف برجسته آلمانی بیان کردهبود، دچار «مسخ شخصیت» (Depersonalization) میگردد.
چنین انسانی به جز هویت شغلی هیچ هویت دیگری ندارد و تبدیل به ماشینی میشود که به جز برنامهای که برنامهنویسان برایش نوشتهاند هیچ عملکردی ندارد، این انسان فاقد خلاقیت و شجاعت شده. و سازشکار و محافظهکار می گردد، هیچگاه اعتراض و عصیان نمیکند و چون کودکی مطیع به فرامین نهادهای قدرت جامعه گردن مینهد! به طور قطع از تماشای فیلم خوشساخت و آموزنده گود ویل هانتینگ لذت خواهید برد.