جستجو حرفه ای

The Third Man

(1949) 1080p Blu-Ray
28 فروردین 1399 : زمان آخرین بروزرسانی
8.1
IMDb
181,652 vote
0
Metacritic
0
Rotten Tomatoes
9
User
1 vote
به این فیلم امتیاز دهید
در روزهاى پس از جنگ جهانى دوم ، یک نویسنده‏ ى امریکایى داستان‏هاى عامه پسند وسترن به نام « هالى مارتینز » ( کاتن ) به دعوت دوستش ، « هرى لایم » ( ولز ) به وین اشغال شده می‏رود ، اما به محض ورود می‏شنود که « هرى » در یک تصادف اتومبیل کشته شده است ...
مشاهده کامل
جهت ثبت نظر ابتدا وارد سایت شوید یا ثبت نام نمایید
هیچ نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را ثبت نمایید

مرد سوم، یک فیلم نوآر و کلاسیک است، محصولی مشترک از آمریکا و انگلستان، تهیه شده توسط دو مرد مشهور سینما، «دیوید سلزنیک» و «الکساندر کوردا»؛ فیلم مرد سوم قبل از هر چیز یک فیلمنامه بسیار دقیق و حساب شده دارد که توسط یک فیلمنامه نویس حرفه‌ای پرداخت شده است، گفتنی است که ایده اصلی فیلمنامه از یک یادداشت بر روی یک کاغذ آمده است! «کارول رید» که سال‌ها قبل از این شیفته کارهای «گراهام گرین» فیلمنامه نویس بوده، فیلمنامه مرد سوم را به چنگ می‌آورد تا بتواند از آن یک فیلم بسازد. «رید» با آنکه فیلمنامه را خودش ننوشته ولی تا حد زیادی خود را به فیلمنامه نزدیک کرده و موفق شده است با بهره گیری از استعداد خود، بخصوص دید بصری عالی، اثری پر از التهاب و لحظات تکان دهنده خلق کند و در نهایت یک شاهکار درخشان بسازد.

مرد سوم، را می‌توان در نوع فیلم‌های کاراگاهی جا داد؛ در فیلم در اصل، کاراگاهی وجود ندارد، اما شخصی به نام هالی مارتینز«جوزف کاتن» نویسنده‌ای ست که از آمریکا به شهر وین می‌آید و در شرایطی قرار می‌گیرد که ناخواسته به یک کاراگاه تبدیل می‌شود. همه چیز از مرگ دروغین و ساختگی «هاری لایم» (اورسن ولز) آغاز می‌شود که برای دوستش هالی قابل درک نیست! و اینجاست که «معمایی» برای «مارتینز» به وجود می‌آید و این معما به جستجویی تبدیل می‌شود که سرتاسر فیلم را فرا می‌گیرد. برای مارتینز معما این است: چگونه دوستش هاری کشته شده است؟ به او گفته‌اند که بر اثر یک سانحه رانندگی جان باخته! ولی به چه طریق و چگونه؟ مارتینز جواب قانع کننده‌ای نمی‌یابد! او در جستجوی خودش به سوالات بی پاسخ و پاسخ‌های مشکوک بر می‌خورد! که برایش قانع کننده نیستند! به طور مثال یکی از شاهدان مرگ هاری لایم به او می‌گوید، کسانی که جسد هاری را حمل کرده‌اند سه نفر بوده‌اند! هویت دونفر از آنها مشخص می‌شود ولی نفر سومی وجود ندارد!؟ برای مارتینز این سوال هم مطرح می‌شود که مرد سوم چه کسی است؟ این مسائل همگی، ذهن مارتینز را به هم می‌ریزد، از طرفی دیگر، عشقش به «آنا» (آلیدا والی) به مشکلاتش می‌افزاید. و همینطور ماموری به نام «کالووی» سد راهش قرار می‌گیرد! او مدام در پی این است که مارتینز را به کشورش برگرداند و به او می‌فهماند که «هاری لایم» در کار خلاف است و داروهای پنی سلین را رقیق کرده و به بیمارن می‌فروشد! مارتینز نمی‌تواند این‌ها را قبول کند (او هاری را دوست دارد) و به همین دلیل به جستجوی حقیقت می‌رود تا همه چیز برایش آشکار شود. در ادامه جستجوهای مارتینز، اتفاقاتی رخ می‌دهد، سرایه داری پیر به قتل می‌رسد، موقعیت «آنا» به خاطر مدارک جعلی به خطر می‌افتد و پای مارتینز نیز به وسط کشیده می‌شود. در جایی دیگر مارتینز در خیابانی در دل تاریکی شب به طور اتفاقی «هاری» را می‌بیند؛ البته برای یک لحظه! هاری برای اولین بار در فیلم ظاهر می‌شود، آن هم به طریقی باشکوه که «کارول رید» ابتدا با نشان دادن نمایی از پاهای هاری که «گربه‌ای» روی کفش‌هایی او می‌نشیند و سپس نمایی از صورتش را در تاریکی می‌بینیم که با روش شدن چراغ یکی از خانه‌ها، نوری بر روی صورت هاری می‌تابد و بالاخره چهره‌اش را می‌بینیم و آن لبخند جاویی!… و بعد که هاری مانند شبهی ناپدید می‌شود. پس از این شک و سوء ظن‌ها برای مارتینز و دیگران بیشتر می‌شود و کار به نبش قبر هاری می‌انجامد و حالا برای همه روشن می‌شود که او زنده است و از این به بعد به عنوان یک قاتل و تبهکار تحت تعقیب قرار می‌گیرد. فیلم با آمدن و اولین حضور لایم شکل دیگری به خود می‌گیرد؛ به نظر می‌رسد که قبل از حضور لایم جایی از فیلم مشکل دارد، هر چند که حضور او را می‌توان قبل از این هم در لحظه به لحظه فیلم احساس کرد (به شخصیت مارلون براندو در اینک آخرالزمان توجه کنید) شخصیت لایم را باید تجسمی واقعی از وقار رو شرارت دانست! او شخصیت غریب و پیچیده‌ای دارد، در او می‌توان هم رفتاری شیطانی دید و هم رفتاری بامزه و گاه شیرین! مشکل اصلی او این است که با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند ناسازگار و از آن گریزان است و آن را باور ندارد! و به همین دلیل به جنایت روی می‌آورد. شخصیت هاری لایم از طرفی مرا به یاد شخصیت «رابرت دنیرو» در فیلم «راننده تاکسی» می‌اندازد؛ فردی که با محیط و جامعه خود در تضاد است و همین تضاد باعث نابودی‌اش می‌شود. به نظر من «هاری لایم» مرموزترین و غریب ترین شخصیت تاریخ سینماست!

«به امید دیدار هالی»

مرد سوم، به مقابله شدید خیر و شر می‌پردازد، خیر و شری که دو دوست هستند. هالی مارتینز انسانی بی گناه، ساده و معصوم در برابر دوستش که شیفته اوست قرار می‌گیرد، مارتینز نمی‌تواند رفتار بد دوستش را نادیده بگیرد و در نهایت ذهنیتی که از دوستی با او داشته را از یاد می‌برد و در نتیجه هاری را به دام می‌اندازد!… به نظر من مارتینز ماموری ست برای اجرای عدالت در حق لایم تا او را به سزای اعمالش برساند و لایم هم ماموری است تا مارتینز را به این مفهوم عمیق از انسانیت برساند که قیل از آن در زندگی‌اش تجربه نکرده بود.

یکی از نکات مهم فیلم، شهر وین است که از ویژگی‌های آن محسوب می‌شود، خیابان‌ها، کوچه‌ها،خانه‌ها، فاضلاب‌های شهرو… همه اهمیت دارند؛ شهر وین را در فیلم مرد سوم، می‌توان هزار تویی دانست که در هر مسیرش مانعی خطرناک وجود دارد، اینطور به نظر می‌رسد که هیچ امنیتی در این شهر وجود ندارد! البته شهر و مردمش روزهای پس از جنگ خانمان سوز دوم را می‌گذراند و این‌ها همه تاثیرات ناشی از همین جنگ است. و ناگفته نماند فضایی که کارگردان در این شهر ایجاد کرده بی نظیر است. «کارول رید» با استفاده از زوایای کج و غیر عادی دوربین بر آشفتگی شهر اشاره می‌کند و باعث ایجاد دلهره می‌شود، به صورتی که تماشاگر احساس می‌کند هر لحظه ممکن است اتفاقی رخ دهد، و خطر را حس می‌کند. و همچنین، تاریکی، در سراسر فیلم مشهود است. «رید» به کمک سایه‌ها و نیم سایه و نورها، تصاویری شاعرانه را خلق می‌کند. فیلم «مردسوم» را می‌توان به نوعی نیز، بازی نور و سایه نامید. این نکته را می‌توان در سکانس به دام انداختن «هاری لایم» در فاظلاب به وضوح مشاهده کرد.

«مرد سوم» یکی از نادر فیلم‌هایی که از جزئیات و ریزه کاری‌های فراوانی تشکیل شده است. توجه داشته باشید که فیلم با مرگ لایم و خاکسپاری او آغاز می‌شود و در پایان نیز با مرگ او و خاکسپاریش تمام می‌شود.

از حیوانات در فیلم استفاده‌هایی شده است. برای شخصیت هاری لایم به گربه نسبت داده شده است که موقعیت شیطانی او را نشان می‌دهد و در چند صحنه این را می‌بینیم.

یکی از بهترین سکانس‌های فیلم، سکانس «چرخ و فلک» است که لایم و مارتینز با هم ملاقات می‌کنند! آنجا که لایم می‌گوید: تو واقعا احساس ناراحتی می‌کنی اگر یکی از این نقطه‌های کوچک (خطاب به آدم‌های زیر پایش) برای همیشه از حرکت بایستد؟ امروزه دوست من، هیچ کس به انسان‌ها فکر نمی‌کند. دولت‌ها به انسان‌ها اهمیت نمی‌دهند، ما چرا باید اهمیت بدهیم؟ … یکی دیگر از صحنه‌های خوب فیلم آن صحنه پایانی فیلم است که مارتینز به خاطر «آنا» از ماشین پیاده می‌شود و به انتظارش می‌ایستد، ولی آنا سر می‌رسد و بی تفاوت از کنارش رد می‌شود! و همه تصورات مارتینز را نابود می‌کند…

مکان «فاضلاب» در فیلم با اهمیت است. هر چه باشد خانه و مخفیگاه «هاری لایم» است!

موسیقی «آنتون کاراس» را نباید از دست داد… شاهکار است و همچنین فیلمبرداری فوق العاده فیلم که قابل تقدیر است.

تیتراژ آغازین فیلم روی یک گیتار با موسیقی «کاراس» محشر است.

«لایم» به «مارتینز»: به امید دیدار هالی!

 

منبع: بی خوابی

Awards
The Third Man