-
کشــــور
-
زبـــــان
-
زمـــــان153 دقیقه
-
رده سـنیNot Rated
-
ژانــــــر
-
کارگـردان
-
نویـسنده
-
سـتارگـان
Metropolis
نظرسنجیهایی که دربارهی بهترین و تاثیرگذارترین فیلمهای دوران صامت سینما انجام میشوند معمولا « متروپولیس » ( Metropolis ) ساختهی « فریتز لانگ » را در بالای فهرست خود مییابند ( در کنار آثاری مثل « رزمناو پوتمکین » ( Battleship Potemkin ) و « نوسفراتو » ( Nosferatu ) ساختهی « مورنائو » ). مشخصا دلیلی برای این مسئله وجود دارد؛ هر صحنهای از این فیلم را به صورت مجزا میتوانید تشخیص بدهید و یا اینکه هر فیلمی که پس از آن در تاریخ سینما ساخته شده به نوعی از یکی از بخشهای آن الهام گرفته است. فیلمهای نمادینی مثل « 2001: یک اودیسهی فضایی » ( 2001: A Space Odyssey ) ساختهی « استنلی کوبریک » و یا « تیغرو » ( Blade Runner ) ساختهی « ریدلی اسکات » یا آثار دیگری مثل « شهر تاریک » ( Dark City ) یا « جو در برابر آتشفشان » ( Joe Vs. the Volcano ) به شکلی نامحسوستر از این اثر الهام گرفته اند. حتی در سال 2019 هم انعکاسهایی از آن را میتوان دید؛ برای مثال میتوان به « آلیتا: فرشتهی مبارزه » اشاره کرد که الهامبخشیهای زیادی از آن گرفته است. « متروپولیس » به عنوان اولین فیلم طولانیِ علمیتخیلی دنیا نمادی برای وسعت دید و عظمت نگاهی شد که پردهی نقرهای میتوانست به تصویر بکشد و راه را برای آثار خیرهکنندهی دیگری فراهم کرد که ادامهدهندهی راه آن بودند. « متروپولیس » جایگاه خود در تاریخ را به خاطر تاثیری که بر روی نسلهای زیاد و متوالی فیلمسازان گذاشته به دست آورده است و اهمیت کلی آن برای این مدیوم هنری هم به خاطر داستان کمنظیر و مسائل سیاسی اجتماعی مهمی است که به صورت بسیار ساده و مینیمال مطرح میکند.
البته اشتباه نکنید؛ پیگیری داستان این اثر اصلا کار آسانی نیست اگرچه که در آخرین بازسازی نوارهای فیلم این اثر سعی شده است تا همان روایتی را که مد نظر « لانگ » بوده است ببینیم. « متروپولیس » در سال 2026 جریان دارد، جایی که اختلاف درآمدی به حدی زیاد شده که نژاد بشر عملا به دو کلاس طبقاتی مختلف تقسیم شده است. کارگران در یک شهر زیرزمینی و در مستغلات استیجاری صاحبان این منازل زندگی میکنند و روزانه هم 10 ساعت کار میکنند. تنها زمانهایی که این کارگران به بالای سطح زمین میآیند برای کار کردن است تا بتوانند ماشینهای کار بزرگ را مشغول به ساخت نگه دارند. هدف این ماشینها آن است که انرژی و الکتریسیته را برای شهر بزرگ « متروپولیس » تامین بکنند، شهری که بهشتی برای سرمایهداران مفرح و لذتگرا است. « متروپولیس » با وجود ساختمانهای فلزی – شیشهای بزرگی که به آسمان میرسند یک شاهکار تکنیکی محسوب میشود و تنها نقطهی تاریک آن خونهایی است که برای زنده نگهداشتن آن پرداخت میشود.
شخصیت مثبت اصلی فیلم یعنی « فردر » ( گوستاو فرولیچ )، فرزند حاکم متروپولیس یعنی « جا فردرسن » ( آلفرد آبل ) است. مثل اکثر افراد طبقهی خود، او هم هیچ ایدهای از اتفاقات زیر پوست شهر ندارد تا اینکه ملاقات از روی شانسی با « ماریا »ی مرموز ( بریگت هلم ) دارد و همین اتفاق باعث تحریک شدن حس کنجکاوی او دربارهی برادران و خواهران زیرزمینی خود میشود. « فردر » با تغییر دادن جای خود با یک کارگر که با نام « 11811 » شناخته میشود ( اروین بیسوانگر )، او خودش را وارد طبقات پایین جامعه کرده و توجهش سختیها که این گروه میکشند و ظلمهایی که بهشان وارد شده جلب میشود. پس از تنها کار کردن در یک شیفت کاری، او درست به اندازهی همانها از انسانیت دور شده و تبدیل به یک زامبی میشود. او در یک گردهمایی دوباره با « ماریا » برخورد میکند و متوجه میشود که او در حال تبلیغ فلسفهی صلح و صبر به کارگران و به آنها با گفتن اینکه پیشگویی، آمدن یک « درمانگر » را وعده داده که از « قلب »ش برای همراه کردن « دستها و ذهنها » استفاده میکند تشویق میکند. او باور دارد که « فردر » همان فرد « درمانگر » است.
در همین حین، « فردرسن » که از افزایش نارضایتی کارگرها باخبر شده، نقشهای طراحی میکند تا آنها را بشکند بدون اینکه اقداماتش افراطی به نظر برسند. او به دنبال کمک از سوی یک مشاور میرود، یک دانشمند دیوانه به اسم « روتوانگ » ( با بازی رودالف کلین-راج ) که شور و اشتیاق زیادی دارد تا اختیار جدیدش را به حاکم شهر نشان بدهد؛ « مرد ماشینی » ( با بازی مجدد بریگت هلم ). در آن لحظه، آن روبات شبیه به نمونهی مکانیکی یک انسان به نظر میرسد ( که در حقیقت منبع الهام طراحی روبات C3PO در سری « جنگ ستارگان شده ) اما « روتوانگ » قول میدهد که تا 24 ساعت دیگر میتواند کاری کند که مرد ماشینی را نتوان از انسانها تشخیص داد. حاکم قول میدهد که از « روتوانگ » پشتیبانی خواهد کرد اگر او بتواند نسخهی مشابهی از « ماریا » بسازد تا وی بتواند از آن استفاده بکند. نقشهی او این است که در صورتی که کارگران شورش کرده و ماشینها را نابود کردند، تلافی شدید این اقدام از سوی آنها برای او قابل توجیه خواهد بود. اما چیزی که حاکم قادر به درک آن نبوده این است که فرزند خود بین این قشر کارگر است و هم اینکه « روتوانگ » نقشههای انتقام خاص خود را دارد.
سیاستهای تصویر شده در فیلم « متروپولیس » بسیار سرراست و به صورت مشخص درگیر باورهای مارکسیستی اند. فیلم نسخهای داستانی از قیام قشر پرولتاریا در برابر جامعهی بورژوازی فاسد است. همچنین میتوان لحن مذهبی بسیار شدید با ارجاعات مشخصی به « برج بابل » و « فا*شهی بابل » را مشاهده کرد. داستانهای علمی تخیلی معمولا حالتی تمثیلی به خود میگیرند؛ در مترپولیس این مسئله با ظرافت نه چندان زیادی نشان داده شده است. « اچ. جی. ولز » که به گفتهی « لانگ » یکی از منابع الهام او برای ساخت « متروپولیس » بوده است ( در کنار « مری شلی » نویسندهی انگلیسی معروف و همچنین مکتب ادبی اکسپرسیونیسم آلمانی )، در نقدی بر این فیلم آن را « احمقانه، کلیشهای، مبتذل و بدگو دربارهی روندهای مکانیکی و پیشرفت به صورت کلی » دانسته است.
مدت زمان فیلم ( نسخهی بازسازیشده که همان نسخهای است که « لانگ » در اکران نخست آن به مردم نشان دا ) دچار مشکلات سرعت و ضربآهنگ است. یک سری از صحنههای مشخص تمایل دارند که بیش از حد طولانی بشوند ( و در برخی از موارد این کار برای افزایش و تاکید بر روی جلوههای بصری انجام شده است ) و برخی از خردهپیرنگها و شخصیتهای فرعیتر هم در تمامی جنبهها و به حدی که باید پرداخت نشده اند. « متروپولیس » در ساخت تعلیق بسیار قدرتمند است. حتی اگر آن را امروز تماشا کنیم هم صحنهی غرق شدن شهر زیرزمینی ( در حالی که تلاشهای متعددی از سوی شخصیتهای مختلف برای نجات دادن خودشان میبینیم، درست مثل « تایتانیک » ( Titanic ) 15 دقیقهی بسیار جذابی را برای ما به ارمغان میآورد. فراموشکردن آن جنبههایی از « متروپولیس » که کارا نیستند در قیاس با آن جنبههایی که جوابگو اند بسیار راحت است.
درست مثل بسیاری دیگر از فیلمهای صامت، این اثر هم بر روی تاثیر بصری تمرکز ویژهای دارد.. برخی منتقدهای معاصرتر ( مثل ولز ) آن را یک نقطهی ضعف آشکار میپنداشتند. تقریبا همه فیلم را به خاطر دستاوردهای تکنیکی آن تحسین کردند اما رویکردها به بازیگری و داستان مشابه نبود. اگرچه « بریگت هلم » معمولا جدا از بقیه به خاطر بازی ماندگارش تحسین میشد ( چه به عنوان ماریا و چه به عنوان مرد ماشینی )، « گوستاو فولیچ » هیچوقت به چنین چیزی دست نیافت. قابل درک است؛ او به جای اینکه همچون یک قهرمان خودش را مجزا بکند، ترجیح میدهد تا در تصویر پس زمینه گم بشود.
« متروپولیس » تحسین کسی را برای « لانگ » ( یک یهودی آلمانی ) به همراه داشت که انتظار نمیرفت؛ « جوزف گوبلز » که از او در یکی از پیامهای اصلی اثر ارجاعاتی وجود داشت. همچنین « هیتلر » هم یکی از دوستداران آثار او بود و علاقه داشت که « لانگ » برای پروپاگاندای نازیها آثاری بسازد و پیشنهاد داد که او را به صورت افتخاری یک « آریایی » بنامد. نویسندهی اثر و همسر آن زمان « لانگ » یعنی « تئا وون هاربو » با نازیها همکاری کرد. پاسخ کارگردان طلاق دادن او، فرار به فرانسه و سپس گریختن به هالیوود بود.
« لانگ » به ساخت فیلمهای بلند شهره بود؛ نسخهی اصلی « متروپولیس » هم از این قائده مستثنی نبود. اگرچه اما ناشران برای اینکه فیلم را به لحاظ تجاری ارزشمندتر بکنند، آن را کوتاه کرده و حدود یک سوم از آن را کاستند و داستان را هم سر و شکل دادند تا از « کمونیستی » بودن آن کم شده باشد. اگرچه که نسخهای که « لانگ » در اکران اولیه به بینندگان نشان داد 116 دقت بکند اما نسخهی آمریکایی آن که توسط پارامونت منتشر شد به 106 دقیقه کاهش یافته بود. اولین نسخهی پخش خانگی اثر که در سال 1984 عرضه شد هم 83 دقیقه بود ( بر اساس یک نسخه از سال 1936 ). بازسازی سال 2001ی از این اثر آن را مجددا به 2 ساعت طول برگرداند.
در طی سالیان دراز، « متروپولیس » به شهرتی که سازندگان برای آن در نظر داشتند رسیده است. فیلم جزو نجاتیافتگان دوران صامت سینما است چه به خاطر وسعت حماسهش و چه صحنهها و سکانسهای شگفتانگیزی که خلق کرده است، مواردی که پس از گذشت تقریبا 100 سال از زمان ساختشان همچنان دیدنی اند. « متروپولیس » در اواخر دوران صامت سینما ساخته شد و به عنوان یکی از بهترین نمونههای آثار صامتی است که میتوان به بینندگان نشان داد. تمرکز آن بر روی دید وسیعش باعث شده است تا به عنوان پدر معنوی بسیاری از آثار کنونی سینما شناخته بشود.
Nominee
-
Best DVD/Blu-Ray Collection
Winner
-
Best DVD/Blu-Ray Special Edition Release
Winner
-
Kevin Saunders Hayes
Winner
-
Motion Picture
Winner
-
Restoration Of The Year
Nominee
-
Best Foreign Film