داستانی در مورد زندگی یک بازیگر محبوب، آنا پرزیبلسکا.

وقتی یکی از شاگردانش مشکوک به دزدی می شود، معلم کارلا نواک تصمیم می گیرد تا به ته موضوع بپردازد. گرفتار شدن بین ایده آل های او و سیستم مدرسه، عواقب اقدامات او او را تهدید می کند.

یک وکیل پس از متهم شدن به قتلی که مرتکب نشده بود، وارد یک توطئه بین المللی شد. تنها شانس زنده ماندن در کشف راز یک هواپیمای قدیمی آلمانی جنگ جهانی دوم است که در بزرگترین جلگه ایسلند کشف شده است...

سال 1975. پس از چند سال مهاجرت اجباری، کارگردان جوان آندری زولاوسکی به لهستان بازگشت. وضعیت او در لهستان نامشخص است. بدتر از آن، خانواده او متلاشی می شود...

ماکس یک مرد سرسخت و یک دروغگوی بدنام است. وقتی آنا، یک زن جوان جذاب، او را با یک فرد معلول اشتباه می‌گیرد، ماکس اشتباه او را اصلاح نمی‌کند، به این امید که او یک شکار آسان دیگر باشد. با این حال، آنا چیز دیگری در ذهن دارد - او را به خواهر بزرگترش، جولیا، که خودش روی ویلچر بسته است، معرفی می کند. با کمال تعجب، یک پیوند واقعی بین ماکس بدبین و جولیای سرزنده شروع به شکل گیری می کند، اما آیا دروغ می تواند زمینه محکمی برای یک رابطه خوب ایجاد کند؟ آیا این عشق می تواند زنده بماند؟

خلاصه داستان درباره یک نوازنده سابق راک معتاد به الکل به نام مارسین کانیا است که برای یافتن پسر گمشده خود به سفری دیوانه‌وار به تاریک‌ترین نقاط ورشو و روان انسان می‌رود.

پس از تحقیر شدید در مدرسه، دومینیک خود را در اتاقش حبس می کند و تمام وقت خود را در یک اتاق گفتگوی واقعیت مجازی می گذراند.

دکتر معروفی به نام پروفسور یرژی آبرامسکی به قتل رسید. این پرونده توسط کمیسر Wojciech Samborski ("Sambor") و افسر جوان مارتا زادارا اداره می شود. هر دوی آنها تصور می کنند که پشت قتل پروفسور معشوق اوست...

داستان تحقیق درباره سرقت جسورانه مجسمه سنت آدالبرت از کلیسای جامع گنیزنو در دهه 1980، با الهام از وقایع واقعی.

دو دوست صمیمی دوران کودکی که از آخرین تابستان خود در کنار دریا لذت می برند و برای مدرسه فیلم آماده می شوند، با یک ورزشکار مشتاق ملاقات می کنند که امیال ناآشنا را برمی انگیزد.