هلنا از دست دادن پدر و مادرش رنج می برد...

مردم دهکده ای واقع در استونی برای زنده ماندن در زمستان از جادو استفاده می‌کنند ولی در این میان یک زن جوان در تلاش است تا به کمک جادو جوانی را شیفته خود سازد…

یک عاشقانه درام تاریخی فانتزی که بین مردی با دو شخصیت متضاد و زنی که او را دوست دارد، عشق تازه و وسواس شدید تلاقی می‌کند.

کودکان وایکینگ روسکوا و تجلفه با خدایان ثور و لوکی سفری ماجراجویانه از میدگارد به والهالا را آغاز می کنند. با این حال، زندگی در والهالا توسط گرگ مخوف فنریر و طاق وحشیانه خدا تهدید می شود...

"زیگفرید" پسر پادشاه "زیگموند" درباره خواهر زیبای "گانتر" پادشاه کریمهیلد حرفهایی می شوند.در مسیر خود او اژدهایی را کشته و گنجینه ای بدست می آورد.او به "گانتر" کمک می کند تا ماسکی که قابلیت نامرئی شدن دارد را بدست بیاورد...

الیسا، دختر دوازده ساله ای که فکر می کند یک ابرقهرمان است، پس از مرگ مادرش با پدرش زندگی می کند.

یک پزشک جوان مسلمان پاکستانی بریتانیایی مستقر در لندن که توسط یک خون آشام گاز گرفته می شود...

جی مو به عنوان یک فرد بیرونی در نظر گرفته می شود زیرا می تواند هیولاها را ببیند. یک روز ، او یک هیولا را در سوپر مارکت می بیند و با شکارچی هیولا ، منگ ملاقات می کند. او در می یابد که واقعاً هیولاهایی در جهان وجود دارد...

وقتی جی وون، یک بیمار سرطانی 37 ساله، به سراغ همسر و بهترین دوستش می رود، متوجه می شود که تمام زندگی اش دروغ بوده است. بدتر از آن، او به دست شوهرش به مرگی غم انگیز می میرد. آیا اگر او انتخاب های متفاوتی می کرد، اوضاع فرق می کرد؟ خوشبختانه برای جی وون، به او این فرصت داده می شود که سرنوشت خود را بازنویسی کند، زمانی که او به عنوان خود جوانتر تناسخ پیدا کرد. این بار او قول می دهد که زندگی شادی داشته باشد. اما اول انتقام است. نقشه او؟ برای ازدواج دوست صمیمی سابقش با شوهر دروغگو و خیانتکارش.

یک قمار باز در خلال تیر اندازی کشته می شود. اما شانس دوباره ای برای زندگی بدست می آورد تا خود را اصلاح کرده و زندگی اش با همسر نگران خودش را درست کند...