دلگو، یک نوجوان ماجراجو اما ساده لوح، باید گروه دوستان خود را جمع کند تا از دنیای خود در برابر درگیری بین مردم لاکنی و نوهرین محافظت کند.

نابودی جهانی انسان به دلیل سرعت یک سیاره مرموز به سمت زمین قریب الوقوع است. در میان جمعیت لذت‌گرا، یک زن آرام و همیشه مضطرب برجسته است، در حالی که اکثریت احساس آزادی می‌کنند تا بزرگترین خواسته‌های خود را دنبال کنند.

پس از تعقیب زولتارد شرور از طریق یک کرم چاله، 3 بیگانه خود را در مغز نورمن 16 ساله می بینند.

کیتیرو گنتوگا، شغل پاره وقت تدریس خصوصی یایویی هوزوکی، کودک نابغه، را قبول می‌کند. اما او غافل است که یایویی واسطه روحانی قدرتمندی است و تمام عزمش را جزم کرده تا روح گمشده مادرش را پیدا کند و مصمم است که کیتیرو را هم به این ماجرا بکشاند.

تن تن و دوستانش از پروفسور حساب دیفرانسیل و انتگرال در آزمایشگاه کشورش دیدن می کنند، اما او و یک جفت کودک محلی را که پس از کار مخترع توسط مجرمان تهدید می شوند، پیدا می کنند.

زمانی که دو پوکمون قدرتمند، دیالگا و پالکیا، از مسیرها عبور می‌کنند و می‌جنگند و ابعاد زمان و مکان را مخدوش می‌کنند، یک شهر ایده‌آل در هرج و مرج فرو می‌رود. تنها امید از Darkrai می آید، یک پوکمون سایه ای که مردم شهر از آن دوری می کنند.

یک پسر یتیم درامرز که از انسانیت متنفر بود، وقتی با سه مرد عاقل در ملاقات می کند، زندگی اش برای همیشه تغییر می کند.

جادوگری مهربان اجازه می دهد تا یک سگ،یک پرونده و یک قورباغه که در پیدا کردن اشیا گمشده به او کمک کرده اند ، بر روی دسته جارویش سوار شوند.اما جارو به وسیله یک اژدها که تصمیم دارد جادوگر را بخورد از بین می رود. آنها با هم متحد می شوند تا هیولا را نابود کرده و ...

کشف لحظات محوری از دنیای سینمایی مارول و چرخاندن آنها روی سر خود ، مخاطب را به قلمرو ناشناخته ای هدایت می کند...

پسر جوانی دانه های عجیبی می کارد و آنها تبدیل به مادربزرگ می شوند.