دن لاوسن، یک کارآگاه اهل شیکاگو، به اسکاتلند سفر می‌کند تا با کارآگاه اسکاتلندی بوید ملاقات کند، پس از ظهور دوباره یک قاتل سریالی که جرم‌هایش با یک پرونده بی‌حل و فصلی که پنج سال پیش در شیکاگو بررسی کرده بود، همخوانی دارد...

«دون ویتو کورلئونه» (براندو) یکی از رؤسای پرقدرت مافیاست که به خاطر کمک هایش به مهاجران ایتالیایی در نیویورک به «پدرخوانده» معروف است. پس از مرگ «دون ویتو»، جای او را پسر کوچک خانواده، «مایکل» (پاچینو)، می گیرد که پیش از این علاقه ای به فعالیت های غیرقانونی خانواده اش نداشته است. «مایکل» خیلی زود با یک سری قتل و کشتار و پس از تصفیه ی خرده حساب های قدیمی، پدرخوانده ی جدید می شود...

هنگامی که جنیفر پان با 911 تماس می گیرد و گزارش می دهد که والدینش تیرباران شده اند، او به کانون اصلی یک پرونده جنایی جذاب تبدیل می شود...

یک مامور تازه کار که در ساری، زادگاهش کار می کند، در حالی که برای تبرئه سیاستمدارش مبارزه می کند، با محدودیت های سیستم قضایی مواجه می شود...

صاحب مغرور یک کلاب شبانه به دلیل اعتیاد به قمار با مافیا درگیر می شود. او مجبور میشود با خود به عنوان یک مرد کنار بیاید در حالی که تنها یک گزینه دیگر دارد...

یک وارث یتیم مجبور می شود میراث تاریک خانواده اش را در آغوش بگیرد...

آخرین «کار» دو آدم کش ایرلندی، «کن» (گلیسن) و «ری» (فارل) در کلیسایی در لندن، به مشکل بر می خورد («ری» اضافه بر کشیش مورد نظر، پسر بچه ای را هم می کشد) و رئیس آن دو (فاینز) دستور می دهد که به بروژ در بلژیک بروند و منتظر تماس او باشند. در بروژ «کن» آرام آرام به این شهر تاریخی علاقه پیدا می کند، در حالی که «ری» هم چنان به خاطر کشته شدن کودک بی گناه، آن هم در اولین کارش، در عذاب وجدان به سر می برد...

یکی از قاچاقچیان بزرگ مواد مخدر، جایزه بزرگی برای کسانی که او را از بازداشت پلیس آزاد کنند، تعیین می‌کند و تنها نیروی ویژه پلیس نیویورک است که می‌تواند آنها را متوقف کند...

یک کارآگاه سابق قتل (راسل کرو) با از دست دادن حافظه، مجبور می شود معمای یک قتل وحشیانه را حل کند...

وقتی مردم در لیتل همپتون شروع به دریافت نامه‌های مملو از فحاشی‌ می‌کنند، یک مهاجر ایرلندی جنجالی متهم به این جنایت می‌شود...