r. Kenzo Tenma دکتر ژاپنی جوانی است که به عنوان جراح مغز در بیمارستانی که توسط Heinemann اداره میشود مشغول به کار میشود و مدارج ترقی را یکی پس از دیگری طی میکند و به موفقیت و اعتبار بسیار بالایی دست میابد و با Eva دختر Heinemann نامزد میشود اما او مخالف سیاست های درمانی ای است که بیمارستان در قبال بیماران مختلف اتخاذ میکند و همواره در پی عوض کردن انها است روزی دو مجروح که دو قلو هستند را به بیمارستان میاورند که یکی از انها زخم گلوله ای در سر دارد و دیگری کلماتی را با خودش زمزمه میکند که راجع به کشتار و... میباشد پس از مدت کوتاهی بیمار دیگری که یک شخصیت ساسی برجسته هست نیز در بیمارستان بستری میشود و Tenma تصمیم میگیردبرخلاف سیاست های بیمارستان وارد عمل شود و به جراحی بیمار اولی بپردازد با این تصمیم بیمار اولی نجات میابد اما ساستمدار جان خویش را از دست میدهد به این ترتیبTenma همه چیزش حتی نامزدش را از دست میدهد ...پس از برکناری Tenma قتل های مرموزی در بیمارستان به وقوع میپیوندد و اکثر دکتران به طرز مرموزی به قتل میرسند که Heinemann رییس بیمارستان نیز جز مقتولین هست به این ترتیب چشم همگان به سوی Tenmaبرمیگردد...

جنگی منظم در گذر زمان سال ها ادامه داشت تا اینکه به تمدن مدرن انسانی رسید ، دو گروه اصلی درگیر در این جنگ وجود داشت ، گروه اول موجوداتی به نام Chiropteran ها بودن که میتونستن ظاهرشون رو شبیه انسان ها در بیارن ، چیروپترها از خون انسان ها تغذیه میکردن و به روش های معمولی از بین نمیرفتن ، گروه دوم سازمانی به نام Red Shield نام داشت که با پیدا کردن راه های غلبه بر چیروپترها قصد نابودی اونها رو داشتن ،Otonashi Saya دختر دبیرستانی ایه که با خانوادش زندگی آرومی داشت تا اینکه حادثه ای زندگی شادش رو بکلی از بین میبره و...

دوازده سال قبل از شروع داستان، روباهی شرور و قدرتمند با 9 دم به نام کیوبی به دهکده ی کونوها حمله می‌کند. هوکاگه چهارم با استفاده از یک طلسم قوی و با قربانی کردن خود موفق می‌شود کیوبی را داخل بدن ناروتوی تازه به‌دنیا آمده زندانی کند.ناروتو پسری یتیم است و اکثر مردم دهکده ی کونوها او را همان کیوبی می‌بینند و از او متنفر هستند. بنا به فرمان هوکاگه ی سوم هیچ‌کس حق ندارد در مورد وقایع رخ‌داده مرتبط با حمله کیوبی حرفی بزند؛ برای همین همسالان ناروتو چیزی در این مورد نمی‌دانند. با این وجود به‌علت رفتار بزرگسالان و تأثیر این رفتار تنفرآمیز بر روی فرزندانشان، ناروتو دوران کودکی خود را بدون هرگونه رابطه ی صمیمانه و دوستی سپری می‌کند. نتیجه این که ناروتو برای جلب توجه دست به انواع شیطنت و خرابکاری می‌زند. در آغاز ناروتو بدترین شاگرد مدرسه ی نینجاها است اما با تلاش زیاد قدرت‌های خودش را افزایش می‌دهد و بالاخره فارغ‌ التحصیل می‌شود. پس از فارغ‌ التحصیلی، نینجاهای مبتدی به گروه‌های سه نفره تقسیم می‌شوند. ناروتو نیز به همراه ساسوکه اوچیها (بهترین شاگرد مدرسه) و ساکورا هارونو (که ناروتو به او علاقه‌مند است) در یک گروه قرار می‌گیرند. تربیت آنها را هم کاکاشی هاتاکه یکی از بهترین نینجاهای کونوها (که همیشه ماسکی بر صورت دارد) به عهده می‌گیرد.

” اوکابه رینتورو ” ملقب به دانشمند دیوانه با کمک ” ایتارو ” و ” مایوری ” دو تا از دوستان نزدیکش ، تصادفا به اختراع مهمی دست پیدا میکنن : میتونن به گذشته ایمیل بفرستن و اونو تغییر بدن اما نتایج کار به این سادگی قابل بررسی نیست چون فقط اوکابه تغییرات زمان رو یادشه...

در دنیای شینیگامی ها ( شینیگامی = خدایان مرگ در اساطیر ژاپن) شینیگامی ای برای سرگرمی دفترچه یادداشتش را بین انسانها می اندازد. در این دفترچه یادداشت، وقتی نام کامل هرکس با زمان و نحوه مرگ او یادداشت شود، او به همان صورت خواهد مرد،نقش اول داستان، پسر بسیار باهوشی به نام یاگامی لایت است که به طور اتفاقی این دفترچه رو پیدا کرده وتصمیم میگیره با این دفترچه مرگ، جنایتکاران را مجازات کنه ،کارآگاهی به نام L برای متوقف کردن لایت وارد عمل میشه و ...

داستان این انیمه در دنیای پس از مرگ اتفاق میفتد. در این دنیا، یک گروه مسلح از دانش آموزان با رهبری دختری به اسم یوری بخاطر زندگی ناراحت کننده ای که در دنیا داشتند تصمیم دارند بر علیه خدا قیام کنند. در مقابل این افراد، موجودی به اسم فرشته وجود دارد که از توانایی های خاصی برخورداره و رئیس شورای دانش آموزیه. هدف این گروه، شکست دادن فرشته و در دست گرفتن دنیاست...

در دوران جنگی بزرگ، "جیرو" مشهور به "شمشیر نقره ای"، با "شاه کولوون" جنگیده و او را به همراه بیشتر فرزندانش شکست می دهد. ده سال بعد او به همراه برادر کوچکش "کوتارو" به سمت هنگ کنگ حرکت می کند تا به "منطقه ویژه"، شهری مخفی که در آن خوناشامها زندگی می کنند برسد. آنها متوجه می شوند نقشه ای برای نفوذ به شهر در جریان است و...

اوکیشیما شرایم در کنار یک دریاچه ی بسیار زیبا زندگی میکند.مستخدم شرایم ، کیساراگی سایا با اون و پدرش تادایوشی زندگی میکند. در روز ها اون مثل یک دختر دبیرستانی معمولی در دبیرستان سانابارا زندگی میکند اما در شب ها اون قدرت های ماوراء الطبیعه میگیرد و...

کیریتو پسر برنامه نویسیه که وارد یه بازی اینترنتی به نام Sword Art Online میشه. کایابا آکیهیکو، نابغه ای که بازی رو ساخته، راه خروج همه رو بسته و همه بازیکن ها توی این دنیای مجازی اسیر شدن. هیچ راه فراری وجود نداره و بازیکن ها وقتی به دنیای واقعی بر میگردن که بازی رو تموم کنن و تمام 100 تا غول این دنیا رو بکشن. و اگر کسی توی بازی کشته شه و ببازه، تو دنیای واقعی هم میمیره . کیریتو که یکی از کسایی بوده که بازی رو توی مرحله ساختش داوطلبانه تست میکرده، تا حدودی چم و خم این دنیا رو میدونه و تصمیم میگیره سولو پلبر (بازیکن مستقل) بمونه و خودش بازی رو تموم کنه و هر وقت هم کسی ازش کمک خواست، بهش کمک کنه. بقیه بازیکن ها هم واسه خودشون گروه و فرقه تشکیل میدن و برای تموم کردن بازی تلاش میکنن.

در دنیای این انیمه دنیایی دیگر وجود دارد که شیاطین در آن دنیا زندگی میکنند. دنیای انسان ها و شیاطین از یکدیگر جدا هستند ولی به وسیله ی دروازه ای به هم متصلند. هیچ موجودی نمی تواند از دنیایی به دنیای دیگه بره ولی شیاطین به وسیله ی تسخیر اشیاء، انسان ها، و سایر موجودات می توانند به دنیای انسان ها بیاند. هر کدوم از این دنیاها هم اسم خاص خودش رو داره.