اندی دوفرین(تیم رابینز) به جرم قتل همسرش و مردی که با او رابطه ی نامشروع داشته روانه ی دادگاه می شود. در دادگاه اندی این جنایت را انکار می کند ولی در نهایت قاضی او را به دو بار حبس ابد محکوم می کند. او به زندان شائوشنک منتقل می شود. در محیط پر از خشونت زندان اندی با مردی به نام رد (مورگان فریمن) آشنا می شود که نفوذ زیادی در بین کارمندان زندان دارد.اندی با کمک رد موفق به راه‌اندازی کتابخانه‌ ای در زندان می شود و بعدهابا توجه به استعدادهایش مشاور مالی زندان هم می شود…

صاحب مغرور یک کلاب شبانه به دلیل اعتیاد به قمار با مافیا درگیر می شود. او مجبور میشود با خود به عنوان یک مرد کنار بیاید در حالی که تنها یک گزینه دیگر دارد...

الا، تقریباً چهل ساله، مجبور می شود با پدرش آلن به خانه برگردد. او سعی می کند هوشیار بماند او به طور موقت حضانت دختران جوانش را به شوهر سابقش جوزف و شریک جدیدش بتان واگذار کرده است.

هاریش و شیلا به عنوان یک زن و شوهر، که با بازرس محلی درگیر می شوند. هنگامی که دعوا از کنترل خارج می شود، آنها مجبور می شوند با مادهان، که در حال تحقیق از افسر پلیس در مورد پرونده است، برخورد کنند...

آخرین «کار» دو آدم کش ایرلندی، «کن» (گلیسن) و «ری» (فارل) در کلیسایی در لندن، به مشکل بر می خورد («ری» اضافه بر کشیش مورد نظر، پسر بچه ای را هم می کشد) و رئیس آن دو (فاینز) دستور می دهد که به بروژ در بلژیک بروند و منتظر تماس او باشند. در بروژ «کن» آرام آرام به این شهر تاریخی علاقه پیدا می کند، در حالی که «ری» هم چنان به خاطر کشته شدن کودک بی گناه، آن هم در اولین کارش، در عذاب وجدان به سر می برد...

جورج ( کولین فیرث ) که استاد دانشگاه می باشد بعد از مرگ ناگهانی شریک زندگیش جیم ( متیو گود ) تلاش میکند تا با این معضل کنار آمده، و زندگی طبیعی خود را در لس آنجلس ادامه دهد اما بخاطر افسردگی تصمیم به خودکشی میگیرد اما روانشناسی به کمک او می آید تا وی را از چنین کاری منصرف کند

"آنتونی" و "آنتوانت" زوجی از طبقه کارگر رویای زندگی بهتری را در سر دارند. در میان توجه مداوم مردان بویژه "آقای رولاند"، "آنتوانت" یک بلیط بخت آزمایی برنده خریداری می کند. اما وقتی "آنتوان" از سر فقر بلیط بختشان را از دست می دهد، همه چیز به حال سابق بازمی گردد و...

لایل جنسن" دست به کارهای خشونت بار و ناگهانی زده و به مرکز تعلیم و تربیت جوانان فرستاده می شود. جوانان دیگری با مشکلات بزرگ در آن مرکز نگهداری می شوند. او با بیماران و کارکنان مرکز ارتباط برقرار می کند و...

والریا مدتها آرزوی مادر شدن را داشت. پس از اینکه متوجه شد باردار است، انتظار دارد که احساس خوشبختی کند، اما چیزی در حال رخ دادن است.

تروور رزنیک یک اپراتور ماشین تراش است که از بیماری بی‌خوابی رنج می برد و یک سال می‌شود که نخوابیده؛ با اتفاقات عجیب و غریبی که در خانه و محل کارش رخ می‌دهد، او کم کم به سلامت عقل خودش شک می‌کند و...