«سانگ هیون» یک کشیش است که برای تست واکسن یک ویروس کشنده داوطلب می شود. واکسن درست عمل نمی کند و ویروس تقریبا او را از پا دی می آورد. اما بعد از تزریق تصادفی خون یک خون آشام به بدنش، او به زندگی باز می گردد...

یک معلم دبیرستانی بی دست و پا و نامحبوب سعی می کند جلوی عاشق شدن دو نفر از همکارانش را بگیرد.

بازیکن هندبال ملی اما برای مراقبت از خانواده‌اش در حالی که با اختلال خوردن شوهر مربی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند، صاحب یک فروشگاه مواد غذایی شده است.

یک نویسنده کتاب های کودکان جامعه ستیز و یک نگهبان پارکینگ ماشین ها در مسیری احساسی بهم میخورن و زندگی هردوی آنها تغییر میکند .