تیاگو که در دام دروغ های خود برای خشنود کردن استلای والا و اطمینان از سبک زندگی آنها افتاده است، برای حفظ ظاهر خود دست به کلاهبرداری های کوچکی می زند. جای تعجب نیست که وقتی نقاب ها می افتند (خوب، به خصوص کلاه گیس او)، زندگی او از بین می رود. با این حال، هنگامی که او با استفانی که به لطف ارز دیجیتال در آستانه ثروتمند شدن بسیار است، دوباره اعتماد به نفس پیدا می کند. آیا او راه حل همه مشکلات او خواهد بود یا او استاد خود را پیدا کرده است؟

در یک شهر بندری، زندگی چند انسان منزوی که به خشونت عادت کرده‌اند، به شدت تحت تأثیر عشقی است که آنها نسبت به یکدیگر دارند.

سه قربانی رسانه های اجتماعی به غول های فناوری اعلام جنگ می کنند.

آن والبرگ یک سلبریتی در دنیای معرفی عطر است. او عطر می‌سازد و استعداد باورنکردنی خود را به شرکت‌های مختلف می‌فروشد.

یک کارگر بیکار کارخانه برای گذران زندگی به عنوان یک قاتل مشغول به کار می شود...

پس از سفر پدر و پسری به یک جشنواره ای در پاریس، اتفاقات عجیبی به وقوع پیوسته و...

برخوردهای غیرمحتمل لطافت، خنده و شفقت را به دنیای بیگانگی شهری می آورد.

آنتونی در زمینه موسیقی راک فعالیت میکند اما برای اجرا افسرده شده است ، پس از مدتی سرگردانی در خیابانها تصمیم میگیرد برای خود شغلی پیدا کند اما به دلیل اینکه مهارت زیادی ندارد، فقط سرایداری یک اپارتمان قدیمی در پاریس نصیبش می شود. او بعد از مدتی در کارش حرفه ای می شود و علاقه دیگران هم نسبت به او بیشتر می شود. انتونی با زنی که به تازگی بازنشسته شده است و در آن اپارتمان ساکن است رابطه ای تشکیل می دهد و…

مردی را که در بیابان سرگردان است دنبال می کند.

زنی بزرگترین مجموعه ش/راب جهان را که از پدر جدا شده اش به جا مانده است را کشف می کند و با یک مرد ژاپنی برای ادعای ارثیه خود رقابت می کند.