اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغول ها همچنان در صدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغول ها آن ها را به فکر اتحاد با کشور های همسایه وا داشته است که این اتحاد هزینه هایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت.

زمانی که «شان یو» ی سنگدل و سپاهش قصد براندازی امپراتوری «هون» را دارند، «مولان» جوان درگیرودار صحبت درباره ی زندگی زناشویی آینده اش است. برای دفاع از امپراتوری «هون»، از هر خانواده یک مرد باید به ارتش بپیوندد. وقتی «فاژو» پدر پیر «مولان»، داوطلب می شود، «مولان» مخالفت می کند و موهایش را کوتاه می کند، لباس مردانه می پوشد و با کمک اژدهای کوچک دلقکی به نام «موشو»، به ارتش امپراتوری می پیوندد.

«جین واتسن» مردی است معمولی که در هنگام بازگشت از مراسم خاک سپاری همسر سابقش، با «آقای اسمیت» و «خانم جونز» برخورد میکند . آنها دخترش را می ربایند و به او اسلحه ای را با شش گلوله و یک کارت رمز گشا می دهند و ...

یک مامور پلیس سرسخت تصمیم دارد به کمک یک چترباز حرفه ای، یک هکر کامپیوتری را که از دست قانون می گریزد، دستگیر کند...

داستان زن ختدمتکار و بیوه ای که با یک راننده مطلقه شرط می بندند که...