سفری به قلمروی ناشناخته و ممنوع از طریق سه داستان درهم و برهم و درهم...

فضانوردی برای پیدا کردن پدر گمشده‌ خود به فضا سفر می‌کند و در همین میان پرده از رازی که سیاره زمین را تهدید می‌کند بر می‌دارد.

مایکل کینگ (شین جانسون) فردی است که هیچ گونه اعتقادی به خدا و شیطان ندارد. پس از مرگ ناگهانی همسرش، مایکل تصمیم می گیرد یک فیلم در مورد جستجو برای وجود بسازد...

« رنجر تنها » داستان یک سرخپوست آمریکایی به نام تانتو ( جانی دپ ) است که داستانی تعریف نشده از جان رید را تعریف می کند؛ مردی که به یک افسانه در برقراری عدالت تبدیل شد و...

داستان فیلم در سال 2233 اتفاق می افتد ، ولی به طرز خاصی یادآور فیلم های قدیمی هالیوودی در ژانر فضایی است.این بار دو پسر جوان مشتاق با نامهای جیمز ( کریس پاین ) و اسپاک ( زاخاری کوینتو) با گروهی از اعضای سفینه فضایی برای نجات دنیا از شر نیروهای شیطانی فضایی اقدام به سفر به نقاط ناشناخته فضا می کنند و جیمز که در دوران بچگی پس از نجات از یک حادثه رانندگی با یکی از موجودات فضایی دیدار کرده است برای این سفر بسیار مشتاق است اما در این سفر با اتفاقات و زندگی های عجیبی روبرو می شود …

اکنون جنگ با دشمنان پایان یافته و جنرال شانگ از مولان درخواست ازدواج کرده است اما مغول ها همچنان در صدد حمله به چین هستند و نداشتن نیروی نظامی کافی در چین برای مبارزه با مغول ها آن ها را به فکر اتحاد با کشور های همسایه وا داشته است که این اتحاد هزینه هایی برای کشور چین و سه پرنسس آن خواهد داشت.

«پرفسور ج. اچ. دور» (هنکس) که در واقع دزدی سابقه دار است قصد دارد با هم کاری چند نفر به کازینویی در نیواورلیانز دست برد بزند. او برای اجرای نقشه اش اتاقی را در خانه ی پیرزنی ساده دل و به شدت مذهبی و پای بند اخلاق به نام «ماروا مانسن» (هال) اجاره می کند...

فیلم در مورد تجدید دیدار سه نفر از اعضا گروه موسیقی Folksmen در سال 1960 می باشد که برای اجرایی به یاد یک ارکستر که بتازگی فوت شده است، در تالار شهر آماده می شوند ...

اوایل قرن بیست و یکم. سفینه ی «لیو دیویدسن» (والبرگ) در تونل زمان گم می شود و در سیاره ای سقوط می کند که در آن، میمون های ناطق و هوشمند، نوع مسلط و حاکم را تشکیل می دهند و آدم ها، یک طبقه ی برده ی شکست خورده اند .

زمانی که «شان یو» ی سنگدل و سپاهش قصد براندازی امپراتوری «هون» را دارند، «مولان» جوان درگیرودار صحبت درباره ی زندگی زناشویی آینده اش است. برای دفاع از امپراتوری «هون»، از هر خانواده یک مرد باید به ارتش بپیوندد. وقتی «فاژو» پدر پیر «مولان»، داوطلب می شود، «مولان» مخالفت می کند و موهایش را کوتاه می کند، لباس مردانه می پوشد و با کمک اژدهای کوچک دلقکی به نام «موشو»، به ارتش امپراتوری می پیوندد.