« چارلز فاستر کین » ( ولز ) ، سلطان مطبوعات و میلیاردر معروف در قصرش به تنهایى ، در حالى که زیر لب کلمه‏ ى « رزباد » را زمزمه مى ‏کند ، مى‏ میرد. او با مرگش مورد توجه رسانه‏ هاى گروهى و به‏ خصوص خبرنگار کنجکاوى قرار مى ‏گیرد که مایل است رمز « رزباد » را کشف کند...

دختری جوان خود را جذب یکی از شرکای تجاری پدرش می کند.

سه سرباز بازگشته از جنگ جهانى اول ، « ادى بارتلت » ( کاگنى ) ، « جرج هالى » ( بوگارت ) و « لوید هارت » ( جفرى لین ) ، راه‏ هاى جداگانه‏اى را در زندگى مى ‏روند.

"فرانک تیلور" بعد از اینکه شانس خود را برای به دست آوردن ترفیع به یک مرد خارجی از دست می دهد ؛ به "لژیون سیاه" می پیوندد و مشکلات بسیاری را به وجود می آورد...

« لیندا کین » ( راجرز ) ستاره‏ ى بزرگ نمایش‏هاى کمدى موزیکال است و « پتروف » ( آستر ) ، رقصنده ‏ى باله‏ ى روس. کارگزار « لیندا » براى جلوگیرى از ازدواج او ( که از نظر حرفه‏ اى زیان‏ آور است ) شایع مى ‏کند « لیندا » قبلا با « پتروف » ازدواج کرده است...

« جو ویلر » ( تریسى ) هنگام بازگشت به زادگاهش به اشتباه به اتهام آدم‏ ربایى دستگیر و در زندان شهرى کوچک زندانى مى ‏شود. شواهد و شایعات علیه او ، مردم را ترغیب مى‏ کند تا به زندان حمله کنند و آن را آتش بزنند.

بعد از اینکه کاپیتان پلیس "دن مکلارن" به مقام کمیسری می رسد،کاراگاه سابق "جانی بلیک" با متقاعد کردن رئیس "آل کروگر" مبنی بر اینکه او قصد پیوستن به مافیا را دارد،او را از میدان بیرون می کند و...