یک فیلم درام درباره گروهی از جوانانی که در آستانه 20 سالگی قرار دارند و همه با هم دوست هستند .

ایزابل و شریک زندگی اش کلارا را در ویتنام به فرزندی پذیرفتند که چندین سال بعد درگذشت. برای التیام زخم هایش، ایزابل به هانوی پرواز می کند تا فرهنگ کلارا را کشف کند و مادر بیولوژیکی خود را که بعداً دوست او خواهد شد ملاقات کند.

سه داستان مختلف از طریق یک تصادف به هم متصل می شوند. در صبح یک روز 3 موج سوار تصمیم میگیرند به دری بروند ولی در جاده دچار تصادف میشوند. یکی از آن سه نفر پسر نوجوان 19 ساله ای به نام "Simon" که در حالت کما است و دچار مرگ مغزی شده و فقط با دستگاه زنده است بنابراین والدین او باید به سرعت یک تصمیم دشوار در مورد اهدای عضو پسرشان بگیرند...

گاهی اوقات ما فقط منتظر معجزه هستیم. حال این فیلم داستان یک پرستار را نقل می کند که از یک سانحه سقوط هواپیما جان سالم به در می برد و...

یک مادر بیوه که به تنهایی پسر خشنش را بزرگ می کند، زمانی که یک همسایه جدید پا به خانه شان می گذارد، نور امیدی در دلش روشن می شود و...

رابطه ای 10 ساله میان دختر و پسری که عاشق هم هستند و …

ماجرای فیلم درباره سه دوست بسیار نزدیک است ، که در یک مثلث عشقی گرفتار شده اند...

یک بیوگرافی کوچک از زندگی "هوبرت مینل" جوانی با علایق ناهنجار و مشکلات عدیده با مادرش ...

در اکتبر سال 1991، یک رویداد غیرقابل توصیف شهری کوچک در کبک را به لرزه در می آورد، خانواده ای که سعی می کنند راز تاریک خود را پنهان کنند. سی سال بعد این اسرار دوباره ظاهر می شوند و خانواده را به دنبال آشتی غیرقابل توقف می فرستند.