نیک پرونده یک مرد مفقود شده و بعداً قتلی را که به خانواده نورا مرتبط است ، تحقیق می کند...

"اولیور" بعد از گم کردن پولی که به "استنلی" قرض داده بود با همسرش دچار مشکل می شود و ...

لورل و هاردی به سفری به بالای کوه میروند تا هاردی که از بیماری نقرس رنج می برد بهبود یابد ...

لورل و هاردی با خواهران یکدیگر ازدواج کرده اند. اکنون قرار است که هر کدام برای ساگرد ازدواج خود با خواهر آن یکی برنامه ریزی کنند…

دو جانباز جنگ به یک کودک یتیم کمک می کنند تا پدربزرگش را پیدا کند.

شخصی توسط قاضی از شهر اخراج میشود و استنلی و الیور وارد داستان میشوند

سیرکی که لورل و هاردی در آن کار می‌کنند ورشکست می‌شود و مالک سیرک به هر یک از کارکنان یکی از حیوانات سیرک را به عنوان دستمزد می هد. از این میان سهم هاردی یک شامپانزه ماده و سهم لورل جعبه‌ای پر از کک می‌شود. مشکل اصلی اینجاست که آنها جایی را برای اقامت ندارد و کسی هم به یک شامپانزه اتاق اجاره نمی‌دهد.

هاردی پس از یک شکست عشقی دچار افسردگی می شود و تصمیم می گیرد برای فراموش کردن این قضیه به همراه لورل به ارتش پیوسته و به عنوان سرباز در یک پایگاه صحرایی مشغول شوند …

لورل میخواهد شهردار شود. یک نفر از او اخاذی میکند و او تصمیم میگیرد با او مقابله کند . . .

لورل و هاردی تصمیم دارن برای تعطیلات آخر هفته با ماشین خود به همراه خانواده به سفری بروند. اما مشکلاتی برای آنها پیش می آید ...