پدری از طریق منشور روابط چندگانه در یک قبیله بزرگ و پراکنده کوبایی-آمریکایی، با عروسی آینده دخترش کنار می آید.

(بلک ردینگ) در یک اردوگاه زیرزمینی مخفی به دام افتاده و قصد دارد از عشقش محافظت کند،بنابراین تنها کاری که باید انجام دهد این است که فرار کند کاری که هیچ فردی تاکنون در آن اردوگاه انجام نداده است...

بهروز که خاطرات تلخی از دهه 60 در ایران ، بعنوان یک سرباز نوجوان دارد، در شهر لس آنجلس با دوست دختر خود اوکسانا زندگی میکند و قصد دارد زندگی اش را ساده و بی دردسر بچرخاند. اما اعتیاد او به مواد مخدر و قمار، زندگی اش را 180 درجه تغییر داده و او را با مافیاهای ایرانی و روسیه ای درگیر میکند...

یک زن و شوهر به خاطر وحشت از جهان خارج از خانه در داخل خانه خود به دام افتاده اند

یک زن که موفق به بچه دار شدن نمیشد بعد از به قتل رسیدن بهترین دوستش تبدیل به مادرخونده ی او میشود .. در این بین به نحوه قتل دوستش به دخترش مشکوک میشود

فرانک کسل زندگی خوب و آرامی در کنار خانواده اش دارد ولی یک گروه تبهکار خانواده او را به قتل می رساندد و او هم تصمیم به انتقام می گیرد.

"ویلارد" مرد جوانی است که با موشها رابطه خاصی دارد و از آنها برای پیشبرد اهداف شوم خود استفاده می کند...

در یک گروگان گیری، قطاری که از کنترل خارج شده، در اختیار گروهی تروریست دارای سلاح های بیو شیمیایی افتاده است. مامور کریستف (ون دام) به تنهایی ارتشی می شود تا با آنها مقابله کند و جان مسافران قطار را نجات دهد...

این فیلم تعدادی شخصیت مختلف در لباس "خرگوش" را به تصویر می کشد که در داخل زندگی عادیشان به تکرار و افسردگی رسیده اند...

لس آنجلس. «زنی» (هارینگ) پس از یک تصادف اتومبیل در راه مالهالند دچار فراموشی می شود. کمی بعد او با دختری به نام «بتی» (واتس) آشنا می شود و «بتی» برای کمک به زن اعلام آمادگی می کند...