"تنهاترین پسر جهان" افسانه مدرن زامبی ها است. طنز و تجلیل از ارزش‌های خانوادگی، تصویرسازی فیلم‌های ترسناک، زندگی حومه‌ای، رویای آمریکایی و تابوی نهایی. مرگ.

در “عموم”، یک انفجار غیرعادی تلخ قطب شمال، راه خود را به مرکز شهر سینسیناتی و درهای جلو کتابخانه عمومی که در آن عمل فیلم انجام می شود، ساخته است. این داستان در اطراف کاربران کتابخانه ای متمرکز می شود، که بسیاری از آنها بی خانمان، بیمار روانی و حاشیه نشین هستند، و نیز کارکنان خسته و غرق کتابداران که اغلب ارتباطات عاطفی و حس تعهد به مراقبت از آن افراد معمولی را ایجاد میکند...

پدری تصمیم می گیرد ، راهی سفری برای پیدا کردن جسد پسرش بشود و کار نیمه تمام او را ، خودش کامل کند ...

تیم هاکی "اردک ها" کمک هزینه ورود به آکادمی Eden Hall را به دست اورده است . اما آنها بعنوان دانشجویان سال اولی، باید در مقابل تیم مغرور و اول آنجا رویارویی کنند..

داستان در مورد مردی می باشد که از جنگ ویتنام به خانه بازگشته و حالا دچار عذاب وجدان شده است. او همچنین به سختی می تواند دوباره به زندگی عادی برگردد...

یک مسابقه‌ی بین المللی میان تیم های هاکی سراسر جهان در لس آنجلس برگزار میشود. مربی “گوردون بومبی” هدایت تیم آمریکا را به عهده میگیرد. او تیم معروف به “اردک‌های توانا” را دور هم جمع میکند، اما وسوسه‌ی شهرت مانعی برای رسیدن به هدف اصلیشان میشود…

پس از اینکه‌ی یک شاهد هدف مافیا قرار میگیرد، او از بازداشت پلیس فرار میکند و ناپدید می شود. کریس و بیل بازرس هایی میباشند که مسئولیت پیدا کردن او را بر عهده دارند. آنها به کمک زنی بنام جینا نقشه ای دروغین پیاده میکنند و خودشان را یک خانواده جا می زنند تا بدون متوجه شدن شاهد، به او نزدیک شوند ...

یک کارگاه پلیس در لس آنجلس به قتل میرسد او یک میکروفیلم پیدا کرده است که دستور العمل پختن کلوچه های کوکائینی را نشان می دهد. گروهی پلیس شبیه به فیلم «سلاح مرگبار» مسئول رسیدگی به این پرونده می شوند...

کارل و جیمز دو رفتگر هستند. آن ها روزی در سر کار خودشان در یکی از سطل های آشغال یک جسد را پیدا می کنند و دردسرهایشان آغاز می شود...

لینکلن کانتی نیو مکزیکو. دامداری انگلیسی به نام «جان تانستال» (استامپ) گروهی جوان فراری و بی خانمان را برای کار استخدام می کند. تازه ترین فرد استخدام شده، هفت تیرکش کله شقی به نام «بیلی بانی» (استه وز) است که به خوبی با بقیه کارکنان کنار می آید و پس از کشته شدن «تانستال» یک دارو دسته ی یاغی را تشکیل می دهد.